بنام مولا

متن مرتبط با «حافظ» در سایت بنام مولا نوشته شده است

عشقت رسد به فریاد گرچه بسان حافظ

  • ((گر نکته دانِ عشقی بشنو تو این حکایت))عشقت رِسَد به فریاد ار خود به سانِ حافظقرآن ز بَر بخوانی در چاردَه روایت((گر نکته دانِ عشقی بشنو تو این حکایت))در زلفِ چون کمندش ای دل مپیچ که آنجاسرها بریده بینی بی جرم و بی جنایتخاطره ای از دکتر زرین کوبروز عاشورا بود و در مراسمی به همین مناسبت به عنوان سخنران دعوت داشتم ، مراسمی خاص با حضور تعداد زیادی تحصیل کرده و و به اصطلاح روشنفکر و البته تعدادی از مردم عادی، نگاهی به بنر تبلیغاتی که اسم و تصویرم را روی آن زده بودند انداختم و وارد مسجد شده و در گوشه ای نشستم ، دنبال موضوعی برای شروع سخنرانی خودم می گشتم ، موضوعی که بتواند مردم عزادار را در این روز خاص جذب کند ، برای همین نمیخواستم فعلا کسی متوجه حضورم بشود ، هر چه بیشتر فکر می کردم کمتر به نتیجه می رسیدم ، ذهنم واقعا مغشوش شده بود که پیرمردی که بغل دستم نشسته بود با پرسشی رشته ی افکار را پاره کرد :ببخشید شما استاد زرین کوب هستید ؟گفتم : استاد که چه عرض کنم ولی زرین کوب هستم .خیلی خوشحال شد مثل کسی که به آرزوی خود رسیده باشد و شروع کرد به شرح اینکه چقدر دوست داشته بنده را از نزدیک ببیند .همین طور که صحبت می کرد ، دقیق نگاهش می کردم ، این بنده خدا چرا باید آرزوی دیدن من را داشته باشد ؟ چه وجه اشتراکی بین من و او وجود دارد ؟ پیرمردی روستایی با چهره ای چین خورده و آفتاب سوخته ، متین و سنگین و باوقار .می گفت مکتب رفته و عم جزء خوانده ، و در اوقات بیکاری یا قرآن می خواند یا غزل حافظ و شروع به خواندن چند بیت جسته و گریخته از غزلیات خواجه ، و چه زیبا غزل حافظ را می خواند .پرسیدم : حالا چرا مشتاق دیدن بنده بودید ؟گفت : سؤالی داشتمگفتم : بفرماپرسید : شما به فال حافظ اعتقاد دارید؟گفتم : خب ب, ...ادامه مطلب

  • شعر

  • سعدی : ما گدایان خیل سلطانیم شهربند هوای جانانیمبنده را نام خویشتن نبود هر چه ما را لقب دهند آنیم گر برانند و گر ببخشایند ره به جای دگر نمی‌دانیمچون دلارام می‌زند شمشیر سر ببازیم و رخ نگردانیم دیگران در هوای صحبت یار زر فشانند و ما سر افشانیممر خداوند عقل و دانش را عیب ما گو مکن که نادانیم هر گلی نو که در جهان آید ما به عشقش هزاردستانیمتنگ چشمان نظر به میوه کنند ما تماشاکنان بستانیم تو به سیمای شخص می‌نگری ما در آثار صنع حیرانیمهر چه گفتیم جز حکایت دوست در همه عمر از آن پشیمانیم سعدیا بی وجود صحبت یار همه عالم به هیچ نستانیمترک جان عزیز بتوان گفت ترک,شعر,شعر غزل,شعر عاشقانه,شعر حب,شعر عن الحب,شعر نو,شعر عن الام,شعر حافظ,شعر عن الاب,شعرية ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها