بنام مولا

متن مرتبط با «پرده» در سایت بنام مولا نوشته شده است

مردان خدا پرده پندار دریدند

  • آقای مجتهدی می‌فرمودند: یک روز که در حال تشرّف به حرم مطهر حضرت اباعبدالله علیه السلام بودم در بین راه شخصی که عالم به علم کیمیا بود به من برخورد نمود و آن را به من داد، همین که کیمیا را از او تحویل گرفتم حالم منقلب گشته و به شدّت شروع به گریه نمودم به طوری که طاقت نیاورده و سراسیمه به طرف رود فرات رفتم و نسخه کیمیا را در آب انداختم. بعد از آن رو به سوی گنبد مطهّر حضرت سیّد الشهدا علیه السلام نموده و عرض کردم: سیّدی و مولای، کیمیا درد مرا دوا نمی‌کند، جعفر کیمیای محبت شما اهل بیت علیهم السلام را می‌خواهد و در حالی که به شدّت گریه می‌کردم به حرم مطهر مشرّف شدم. بعد از این واقعه حضرت ابا‌عبدالله علیه السلام محبت‌های زیادی به من نمودند و این واقعه نیز یکی از امتحانات بزرگی بود که در طول مسیر سلوک برایم اتّفاق افتاد.همچنین آقای مجتهدی تعریف می‌کردند: روزی در کربلای معلّی به حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام متوسل شده و در رثای آن حضرت شعر می‌خواندم، تا اینکه به این شعر رسیدم:ای در غم تو ارض و سما خون گریسته ماهی در آب و وحش به هامون گریستهدر این موقع به حرم مطهر مشرف شده و بعد از اینکه به حضرت سلام کردم و ایشان جواب سلامم را دادند، عرض کردم؛ سیّدی و مولای، من به این بیت شعر هیچ شکّی ندارم و اگر پرده‌های حجاب هم از مقابل چشمانم برداشته شود چیزی بر یقینم افزوده نمی‌شود، اما می‌خواهم نحوه گریه اشیا را ببینم، حضرت خطاب به من کرده و فرمودند: شیخ جعفر نگاه کن.ناگهان به امر حضرت چشمانم بینایی خاصّی پیدا کرد و به قدری قوی گشت که همه اشیا را از عرش تا به فرش و از آسمان اوّل تا هفتم می‌دیدم.در آن هنگام دیدم که تمام موجودات، زمین و آسمان، دریا و صحرا، درخت و کوه و جماد و تمام جنبنده‌ها به , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها