خدایا به من توفیق بده که هیچگاه مرگ را فراموش نکنم چون مرگ لحظه ملاقات من با شماست دران لحظه مارا عاقبت به خیر کن وما را به صالحین ملحق کن که ان رستگاری عظیم است ....
ای فلک گرمرا نمیزادی اجاقت کور بود
من که خود راضی به این خلقت نبودم زوربود
من که باشم یا نباشم کار دنیا لنگ نیست
من بمانم یا بمیرم هیچکس دلتنگ نیست
>>>>>>>>>>>>>
پادشاها جرم ما را در گذار
ما گنه کاریم و تو آمرزگار
تو نکوکاری و ما بد کردهایم
جرم بیپایان و بیحد کردهایم
سالها در فسق و عصیان گشتهایم
آخر از کرده پشیمان گشتهایم
روز و شب اندر معاصی بودهایم
غافل از یؤخذ نواصی بودهایم
دایما در بند عصیان بودهایم
هم قرین نفس و شیطان بودهایم
بی گنه نگذشته بر ما ساعتی
با حضور دل نکرده طاعتی
بر درآمد بندهٔ بگریخته
آب روی خود بعصیان ریخته
مغفرت دارد امید از لطف تو
زانکه خود فرمودهٔ لاتقنطوا
بحر الطاف تو بی پایان بود
ناامید از رحمتت شیطان بود
نفس و شیطان زد کریما راه من
رحمتت باشد شفاعت خواه من
چشم دارم کز گنه پاکم کنی
پیش از آن کاندر جهان خاکم کنی
اندر آن دم کز بدن جانم بری
از جهان با نور ایمانم بری
******************************
+ نوشته شده در چهارشنبه دهم آبان ۱۳۹۶ساعت 20:30  توسط یوسف نورایی مطلق |
بنام مولا...برچسب : نویسنده : 24526a بازدید : 189