حدیث نبوی زهد در دنیا

ساخت وبلاگ

امام صادق ع طَلَبتُ فَراغَ القلبِ فوَجَدتُهُ في قِلَّةِ المالِ .حديث

امام صادق عليه السلام : آسايش دل را جستجو كردم و آن را در كمى مال و ثروت يافتم.

الإمامُ عليٌّ عليه السلام : الزُّهدُ كُلُّهُ في كَلِمَتَينِ مِنَ القُرآنِ ، قالَ اللّه ُ تعالى : «لِكَيْلا تَأْسَوا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ» فَمَن لم يَأسَ عَلَى الماضِي و لم يَفرَحْ بالاْتي فهُو الزاهِدُ .حديث

امام على عليه السلام : همه زهد در دو جمله قرآن آمده است ؛ خداوند متعال فرموده : «تا بر آنچه از دستتان مى رود، اندوهگين نشويد و بر آنچه به دستتان مى آيد، شادمانى نكنيد» . بنا بر اين ، كسى كه بر گذشته اندوه نخورد و براى آنچه به دستش مى رسد شاد نشود ، زاهد است

امام حسن علیه السلام:
قِيلَ لَهُ علیه‌السلام مَا الزُّهْدُ؟ قَالَ: الرَّغْبَةُ فِي التَّقْوَى وَ الزَّهَادَةُ فِي الدُّنْيَا.
از امام حسن علیه السلام سؤال شد: زهد چیست؟ فرمود: دلدادگى به تقوا و دل برگرفتن از دنیا.

منبع: تحف‌العقول، ص۲۲۵.

<a href='/last-search/?q=حدیث'>حدیث</a> زهد

زهد به چه معناست؟

حضرت امیر علیه السلام زهد را بسیار زیبا تعریف کرده اند: زهد بین دو کلمه از قرآن است: «لا تاسوا علی ما فاتکم و لا تفرحو بما اتاکم» خداى سبحان فرمود: «تا بر آنچه از دست شما رفته حسرت نخورید، و به آنچه به شما رسیده شادمان مباشید» کسى که بر گذشته افسوس نخورد، و به آینده شادمان نباشد، همه جوانب زهد را رعایت کرده است. (1)

اهمیت زهد و ساده زیستی برای خاطر آن است که انسان زاهد بهتر می تواند زندگی اش را خدا محور کند و در مسیر قرب الهی باشد و حب دنیا بزرگترین مانع این راه و عامل اصلی غفلت انسان از خداوند است.

بنابراین زهد، نداشتن نیست؛ زهد دل بسته دنیا نبودن برای دلبستن به خدا است. این که شما هیچ مالی نداشته باشی یا خیلی ساده زندگی کنی زهد نیست. زهد یک فضیلت اخلاقی درونی است. ممکن است شخصی بسیار ساده زندگی کند اما انسان زاهدی نباشد زیرا نتوانسته بهتر از این زندگی کند و اگر بتواند حتما این کار را می کند و شدیدا دل بسته به دنیا است اما از طرف دیگر ممکن است فرد ثروتمندی در درون خود انسان زاهدی باشد. زهد در درون او است و دل بسته به مالش نیست.

مردی صوفی مسلک با خواندن فصل زهد کتاب «معراج السعاده » علامه نراقی به زیارت وی شتافت. چند روزی مهمان او بود. او با دیدن وضعیت زندگی علامه نراقی، رفت و آمدها و مراجعات مختلف، زبان به اعتراض گشود و گفت: من فکر می کردم دارای زهد بی نظیری باشی لکن شما را این چنین نیافتم. علامه نراقی چیزی نگفت. سخن از زیارت امام حسین (علیه السلام) و کربلا پیش آمد. علامه نراقی گفت: دلم شوق دیدار و زیارت آن حضرت داد و هر دو تصمیم گرفتند به زیارت حرم امام حسین (علیه السلام) بروند.

در نزدیکی های قم آن مرد صوفی گفت: من کشکول خود را در کاشان جا گذاشته ام، علامه گفت: بدون آن هم می توان سفر کرد. آن مرد گفت: من به قدری به آن کشکول علاقه مندم که لحظه ای نمی توانم بدون آن زندگی کنم، بازمی گردم و تا کشکول خود را به دست نیاوردم به کربلا نخواهم رفت. علامه نراقی گفت: خوب بیندیش که زاهد کیست؟ من از آن همه ملک، باغ و ... چشم پوشیدم و دل کندم ولی تو از یک کشکول نمی توانی دل بکنی، زهد پشت پا زدن به زندگی نیست بلکه وابسته و اسیر آن نبودن است. زهد یک مسأله قلبی است و ارتباط چندانی به ظاهر زندگی ندارد. (2)

تمام دل بستگی های ما به دنیا و مال دنیا به این خاطر است که از خدای متعال فاصله می گیریم. هر چقدر انسان از مبدأ هستی فاصله بگیرد به همان اندازه مشکلاتش بیشتر شده و دل بسته غیر خدا می شود. انسان مانند بطری خالی می ماند که هر چقدر در آن آب بریزی از هوای آن کاسته می شود. هر چقدر خدا را وارد زندگی مان کنیم به همان مقدار هوی و هوس از زندگی ما کم شده و زندگی مان پر از خدا می شود

بنابراین داشتن و نداشتن رفاه در زندگی مهم نیست؛ بلکه مهم این است که «دل، وابسته و مشغول به رفاه نشود».

«اسلام، دین اعتدال»

دین اسلام بسیار کامل و متعادل است. دین اسلام که سفارش به زهد و دل نبستن به دنیا می نماید در جای دیگر سفارش می کند برای امور دنیایی ات طوری باش که گویا همیشه زنده هستی و برای امور آخرتی ات طوری باش که گویا فردا می میری. (کن لدنیاک کانک تعیش أبدا و کن لأخرتک کأنک تموت غداً )

مثلاً اگر خانه می سازی طوری بساز که نقص و عیبی نداشته باشد زیبا، بادوام،‌ بزرگ و ....- البته یک مسلمان در همه کار خود اعتدال و میانه روی را دستور کار خود قرار می دهد ـ از طرف دیگر هم می فرماید برای امور آخرتت هم طوری باش که گویا فردا می میری.

نکته این جاست که ما انسان ها خیلی راحت به خواب غفلت فرو می رویم و بی خبر از این که این مال فانی، چرا و به چه منظور در اختیارمان قرار داده شده، با آن سرگرم بوده و باطن آن را فراموش می نماییم.

«ساده زیستی بزرگان و رهبران دینی»

رهبران و بزرگان ما اغلب،زندگی بسیار ساده و بی آلایشی دارند و ما نیز باید آرام آرام به آن سمت برویم اما این که مانند ایشان باشیم جای تأمل دارد. رهبران جامعه حساب دیگری دارند و شایسته است که سطح زندگی آنان متناسب با پایین ترین طبقات جامعه باشد.

عاصم از یاران امیرالمومنین امام علی (علیه السلام) عرض کرد: من در زهد و ترک دنیا به شخص شما اقتدا می کنم. امام علی (علیه السلام) فرمود: ای دشمنک خویش، شیطان سرگشته ات کرده آیا به زن و فرزندانت رحم نمی کنی. فکر می کنی خدا طیبات را حلال کرده و استفاده از آن روا ندانسته؟... (گفت: ای امیرمۆمنان تو در این پوشاک خشن تن آزار باشی و خوراک دشوار تناول می کنی؟ امام فرمود: وای بر تو من نه چون توام؟ خدا بر پیشوایان دادگر واجب فرموده خود را با مردم ناتوان برابر نهند تا مستمندی تنگدست را به هیجان نیاورند و به طغیان وا ندارند. (زهد اسلامی ص 81)

اهمیت زهد و ساده زیستی برای خاطر آن است که انسان زاهد بهتر می تواند زندگی اش را خدا محور کند و در مسیر قرب الهی باشد و حب دنیا بزرگترین مانع این راه و عامل اصلی غفلت انسان از خداوند است

«زهد و خدایی شدن»

تمام دل بستگی های ما به دنیا و مال دنیا به این خاطر است که از خدای متعال فاصله می گیریم. هر چقدر انسان از مبدأ هستی فاصله بگیرد به همان اندازه مشکلاتش بیشتر شده و دل بسته غیر خدا می شود. انسان مانند بطری خالی می ماند که هر چقدر در آن آب بریزی از هوای آن کاسته می شود. هر چقدر خدا را وارد زندگی مان کنیم به همان مقدار هوی و هوس از زندگی ما کم شده و زندگی مان پر از خدا می شود.

ساده زیستی، هدف زندگی انسان مۆمن نیست؛ ساده زیستی هم مانند علم و اراده و صفات کمال دیگر وسیله است برای رسیدن به خدا و خدایی شدن انسان. زندگی فرصت خدایی شدن انسان است و هدف نهایی آن چیزی جز خدایی شدن نیست. گاهی فقر و نیازمندی مفرط باعث غفلت و فراموشی خدا می شود و گاهی غنی و دارایی بیش از نیاز غفلت می آورد.

اسلام با هر دو مورد مخالف است چون یاد خدا را عامل سعادت و کمال انسان می داند بنابراین چون دنیا گرایی باعث عقب ماندگی انسان از خدا و فراموش کردن یاد خدا می شود زهد و ساده زیستی از این منظر ارزش پیدا می کند. اگر ثروت با کمیت و کیفیت خاصی باعث یاد خدا شود این ثروت دنیا نیست و بلکه آن هم وسیله ای برای قرب خدا تلقی می شود.

حدیث عنوان بصری - عکس برنامه موبایلی اندروید

ماجرای عنوان بصری

عُنوان بصری که پیرمردی نود و چهار ساله ای بود می گوید: حدود دو سال با مالک بن انس (پیشوای مذهب مالکی) رفت و آمد داشتم، هنگامی که امام صادق علیه السّلام وارد مدینه شد، خدمت آن حضرت می رسیدم و دوست داشتم از آن حضرت بیاموزم چنانکه از مالک می آموختم. روزی حضرت به من فرمود: من از طرف حکومت تحت نظر می باشم، بعلاوه اینکه در هر ساعت از شب و روز نیز اوراد و اذکاری دارم که باید بگویم، مرا از گفتن ذکر باز مدار، و همان طور که قبلا نزد مالک می رفتی حالا هم برو و مسائلت را از او بپرس؛ من از این سخنان غمگین شدم، و از نزد ایشان رفتم و با خود گفتم: اگر در من خیری می دید مرا از خود نمی راند، و به مالک حواله نمی نمود. بار دیگر وارد مسجد رسول خدا صلّی الله علیه و آله شدم و بر او سلام کردم، سپس از کنار قبر پیامبر وارد حرم شدم و در آنجا دو رکعت نماز خواندم، و گفتم: خدایا! از تو می خواهم که دل جعفر بن محمد را به طرف من متمایل سازی، و از علم او نصیبم گردانی تا با آن به راه راست هدایت شوم.

بعد با غم و اندوه به طرف خانه ام رفتم، و چون محبت جعفر در دلم جای گرفته بود دیگر نزد مالک هم نرفتم، از آن به بعد از منزلم خارج نشدم مگر برای خواندن نماز واجب، تا اینکه صبرم تمام شد، و چون دلتنگ شدم کفشم را پوشیدم و رداء بر دوش انداختم و بعد از خواندن نماز عصر به طرف منزل امام حرکت نمودم، چون بدان جا رسیدم اجازه ورود خواستم، خادم ایشان بیرون آمد و گفت: چه می خواهی؟ گفتم: خواستم خدمت آن بزرگوار برسم و سلامی بدهم، گفت: ایشان نماز می خوانند، کنار در توقف نمودم، بعد از مدت کمی خادم بار دیگر آمد و گفت: بر برکت خدا وارد شو، وارد شدم و سلام کردم، ایشان پاسخم را دادند و فرمود: بنشین خدا تو را رحمت کند. نشستم و ایشان بعد از احوال پرسی سرش را بلند کرد و فرمود: کنیه ات چیست؟ گفتم: أبو عبد الله. فرمود: خداوند کنیه ات را مستدام بدارد، و در آنچه رضای اوست موفق بدارد، با خود گفتم: اگر از این ملاقات و عرض سلام هیچ بهره دیگری غیر از این دعا نداشته باشد، برایم خیر بسیاری است.

سپس حضرت اندکی تأمّل نمود، آنگاه سرش را بلند کرد و فرمود: ای أبا عبد الله! چه می خواهی؟ گفتم: از خدا خواسته ام که دلت را بر من متمایل گرداند و از علمت به من نصیب گرداند، و امید دارم که خداوند آنچه را از او در مورد شما خواستم به من بدهد.

در پاسخ، امام علیه السلام توصیه هایی راهگشا به عنوان بصری می کنند که در ادامه خواهد آمد:

متن و ترجمه حدیث

-. . . فَقَالَ یا أَبَا عَبْدِ اللهِ لَیسَ الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ إِنَّمَا هُوَ نُورٌ یقَعُ فِی قَلْبِ مَنْ یرِیدُ اللهُ تَبَارَک وَ تَعَالَی أَنْ یَهدِیهُ فَإِنْ أَرَدْتَ الْعِلْمَ فَاطْلُبْ أَوَّلًا مِنْ نَفْسِک حَقِیقَةَ الْعُبُودِیةِ وَ اطْلُبِ الْعِلْمَ بِاسْتِعْمَالِهِ وَ اسْتَفْهِمِ اللهَ یفَهِّمْک.

حضرت فرمود: ای أباعبدالله! علم و دانش به یادگیری نیست، بلکه نوری است در دل کسی که خدای متعال می خواهد او را هدایت کند، اگر طالب علم هستی ابتدا بندگی حقیقی را در خود به وجود آور، و علم را برای عمل کردن بیاموز، و از خداوند فهم بخواه تا تو را فهیم گرداند.

- قُلْتُ یا شَرِیفُ فَقَالَ قُلْ یا أَبَا عَبْدِ اللهِ؛ قُلْتُ یا أَبَا عَبْدِ اللهِ، مَا حَقِیقَةُ الْعُبُودِیةِ؟ قَالَ ثَلَاثَةُ أَشْیاءَ: أَنْ لَا یرَی الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللهُ إِلَیهِ مِلْکاً لِأَنَّ الْعَبِیدَ لَا یکونُ لَهُمْ مِلْک یرَوْنَ الْمَالَ مَالَ اللَّهِ یضَعُونَهُ حَیثُ أَمَرَهُمُ اللهُ تَعَالَی بِهِ؛ وَ لَا یدَبِّرُ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ تَدْبِیراً؛ وَ جُمْلَةُ اشْتِغَالِهِ فِیمَا أَمَرَهُ اللهُ تَعَالَی بِهِ وَ نَهَاهُ عَنْهُ؛ فَإِذَا لَمْ یرَ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللهُ تَعَالَی مِلْکاً هَانَ عَلَیهِ الْإِنْفَاقُ فِیمَا أَمَرَهُ اللهُ تَعَالَی أَنْ ینْفِقَ فِیهِ وَ إِذَا فَوَّضَ الْعَبْدُ تَدْبِیرَ نَفْسِهِ عَلَی مُدَبِّرِهِ هَانَ عَلَیهِ مَصَائِبُ الدُّنْیا وَ إِذَا اشْتَغَلَ الْعَبْدُ بِمَا أَمَرَهُ اللهُ تَعَالَی وَ نَهَاهُ لَا یتَفَرَّغُ مِنْهُمَا إِلَی الْمِرَاءِ وَ الْمُبَاهَاةِ مَعَ النَّاسِ فَإِذَا أَکرَمَ اللهُ الْعَبْدَ بِهَذِهِ الثَّلَاثِ هَانَ عَلَیهِ الدُّنْیا وَ إِبْلِیسُ وَ الْخَلْقُ وَ لَا یطْلُبُ الدُّنْیا تَکاثُراً وَ تَفَاخُراً وَ لَا یطْلُبُ عِنْدَ النَّاسِ عِزّاً وَ عُلُوّاً وَ لَا یدَعُ أَیامَهُ بَاطِلًا فَهَذَا أَوَّلُ دَرَجَةِ الْمُتَّقِینَ؛ قَالَ اللهُ تَعَالَی: «تِلْک الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ».

گفتم: ای شریف! فرمود:بگو: یا أباعبدالله، گفتم: یا اباعبدالله! حقیقت بندگی چیست؟ فرمود: به سه چیز است: اول اینکه بنده آنچه را خدا به او بخشیده ملک خود نداند، زیرا بندگان مالک نیستند، بلکه مال را از آن خدا می بینند، و هر کجا خدا فرمان داد مصرفش می کنند. دوم اینکه: بنده تدبیر امور خودش را نمی نماید، سوم اینکه: تمام وقت خود را صرف انجام اوامر خدا و ترک نواهی او کند؛

بنا براین، هر گاه بنده چیزی را که خدا به او بخشیده ملک خود نداند، انفاقش در راه خدا بر وی آسان گردد، و هر گاه تدبیر امورش را به دست مدبّر واقعی سپرد، سختیهای دنیا برایش آسان شود، و هر گاه بنده به امر و نهی خدا گردن نهاد، هیچ گاه با مردم جدال نمی کند، و به آنان فخر نمی فروشد. هر گاه خداوند به بنده این سه خصلت را عطا فرمود، دنیا و شیطان و مردم در نظرش خوار می شود، و به خاطر مال جمع کردن و فخر فروشی به دنبال دنیا نمی رود، و از مردم عزّت و مقام نمی طلبد، و اوقاتش را هدر نمی دهد، این اوّلین درجه پرهیزگاران است، خداوند متعال می فرماید: (جهان آخرت را برای کسانی مهیا نمودیم که در روی زمین دنبال مقام پرستی نرفته و مرتکب فساد نشده باشند و پایان نیک برای پرهیزگاران است).

- قُلْتُ یا أَبَا عَبْدِ اللهِ أَوْصِنِی. فَقَالَ أُوصِیک بِتِسْعَةِ أَشْیاءَ، فَإِنَّهَا وَصِیتِی لِمُرِیدِی الطَّرِیقِ إِلَی اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اللهَ أَسْأَلُ أَنْ یوَفِّقَک لِاسْتِعْمَالِهِ؛ ثَلَاثَةٌ مِنْهَا فِی رِیاضَةِ النَّفْسِ وَ ثَلَاثَةٌ مِنْهَا فِی الْحِلْمِ وَ ثَلَاثَةٌ مِنْهَا فِی الْعِلْمِ. فَاحْفَظْهَا وَ إِیاک وَ التَّهَاوُنَ بِهَا قَالَ عُنْوَانُ فَفَرَّغْتُ قَلْبِی لَهُ. فَقَالَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الرِّیاضَةِ: فَإِیاک أَنْ تَأْکلَ مَا لَا تَشْتَهِیهِ فَإِنَّهُ یورِثُ الْحِمَاقَةَ وَ الْبَلَهَ وَ لَا تَأْکلْ إِلَّا عِنْدَ الْجُوعِ وَ إِذَا أَکلْتَ فَکلْ حَلَالًا وَ سَمِّ اللهَ وَ اذْکرْ حَدِیثَ الرَّسُولِ: «مَا مَلَأَ آدَمِی وِعَاءً شَرّاً مِنْ بَطْنِهِ فَإِنْ کانَ لَا بُدَّ فَثُلُثٌ لِطَعَامِهِ وَ ثُلُثٌ لِشَرَابِهِ وَ ثُلُثٌ لِنَفَسِهِ»؛ وَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الْحِلْمِ: فَمَنْ قَالَ لَک إِنْ قُلْتَ وَاحِدَةً سَمِعْتَ عَشْراً- فَقُلْ إِنْ قُلْتَ عَشْراً لَمْ تَسْمَعْ وَاحِدَةً وَ مَنْ شَتَمَک فَقُلْ إِنْ کنْتَ صَادِقاً فِیمَا تَقُولُ- فَاللَّهَ أَسْأَلُ أَنْ یغْفِرَهَا لِی وَ إِنْ کنْتَ کاذِباً فِیمَا تَقُولُ فَاللهَ أَسْأَلُ أَنْ یغْفِرَهَا لَک وَ مَنْ وَعَدَک بِالْجَفَاءِ فَعِدْهُ بِالنَّصِیحَةِ وَ الدُّعَاءِ؛

وَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الْعِلْمِ: فَاسْأَلِ الْعُلَمَاءَ مَا جَهِلْتَ وَ إِیاک أَنْ تَسْأَلَهُمْ تَعَنُّتاً وَ تَجْرِبَةً وَ إِیاک أَنْ تَعْمَلَ بِرَأْیک شَیئاً وَ خُذْ بِالاحْتِیاطِ فِی جَمِیعِ مَا تَجِدُ إِلَیهِ سَبِیلًا وَ اهْرُبْ مِنَ الْفُتْیا هَرَبَک مِنَ الْأَسَدِ وَ لَا تَجْعَلْ رَقَبَتَک لِلنَّاسِ جِسْراً. (2)

گفتم: یا ابا عبد اللَّه! مرا نصیحتی فرما، فرمود: تو را به نه چیز سفارش می کنم، و این نه چیز سفارش من است به کسانی که پویندگان راه به سوی خدا هستند، و از خداوند می خواهم که تو را در عمل به آنها توفیق عنایت فرماید. سه تای آنها در تربیت نفس است، و سه تای آنها در بردباری، و سه تای آنها در علم، آنها را به خاطر بسپار، و در مورد آنها سهل انگاری مکن، عنوان گوید: دلم را برای شنیدن آماده ساختم.

اما سه وصیتی که به تربیت نفس مربوط می شود:

اول اینکه آنچه را اشتها نداری نخور، زیرا موجب حماقت و نادانی می شود، دوّم اینکه تا گرسنه نشدی غذا نخور، و سوم اینکه هر گاه خواستی غذا بخوری غذایت حلال باشد و بسم اللَّه بگو، و به یاد آور سخن رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) را که فرمود: آدمی ظرفی را بدتر از شکمش پر نکند، در این صورت اگر ناچار شد، یک سوم آن را برای غذایش، و یک سومش را برای نوشیدنی، و یک سوم دیگر را برای نفس کشیدن بگذارد.

اما آن سه خصلت که در بردباری است:

اول اینکه، اگر کسی به تو گفت: اگر یکی بگویی ده تا می شنوی، بگو: اگر ده تا هم بگویی یکی نمی شنوی، دوم اینکه، اگر کسی دشنامت داد بگو: اگر تو راست می گویی از خدا می خواهم که مرا ببخشد، و اگر دروغ می گویی از خدا می خواهم که تو را ببخشد، سوم اینکه: اگر کسی تو را تهدید به ستم نمود، تو او را اندرز ده و برایش دعا کن.

و اما آن سه خصلت که درباره علم است:

اول اینکه، آنچه را نمی دانی از علما بپرس، و هرگز برای اذیت کردن و آزمایش نمودن آنها سؤال نکن، و دوم اینکه از عمل کردن به رأی خود بر حذر باش، و در هر چه احتیاط را مناسب می بینی احتیاط کن، و سوم اینکه از فتوی دادن بگریز همان گونه که از دست شیر می گریزی، و گردن خود را پل برای مردم قرار مده (با فتوای نامناسب دادن، گناه مردم را به دوش نکش). (2)

حدیث عنوان بصری

لَيْسَ الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ إِنَّمَا هُوَ نُورٌ يَقَعُ فِي قَلْبِ مَنْ يُرِيدُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى

حدیث عنوان بصری – استاد ضیائی

حدیث عنوان بصری سری از اسرار اهل بیت (ع) » جنبش سایبری 313 l ظهور , آخرالزمان , مهدویت , جنگ نرم , امام زمان (عج)

امام جعفر صادق(ع) فرموده‌اند: طلبتُ الجنة، فوجدتها فى السخاء: بهشت را جستجو نمودم، پس آن را در بخشندگى و جوانمردى یافتم.

* و طلبتُ العافیة، فوجدتها فى العزلة:

و تندرستى و رستگارى(عافیت) را جستجو نمودم، پس آن را در گوشه‏‌گیرى (مثبت و سازنده) یافتم.

* و طلبت ثقل المیزان، فوجدته فى شهادة «ان لا اله الا الله و محمد رسول الله»:

و سنگینى ترازوى اعمال را جستجو نمودم، پس آن را در گواهى به یگانگى خدای تعالى و رسالت حضرت محمد (ص) یافتم.

* و طلبت السرعة فى الدخول الى الجنة، فوجدتها فى العمل لله تعالى:

سرعت در ورود به بهشت را جستجو نمودم، پس آن را در كار خالصانه براى خداى تعالى یافتم.

* و طلبتُ حب الموت، فوجدته فى تقدیم المال لوجه الله:

و دوست داشتن مرگ را جستجو نمودم، پس آن را در پیش فرستادن ثروت (انفاق) براى خشنودى خدا یافتم.

* و طلبت حلاوة العبادة، فوجدتها فى ترك المعصیة:

و شیرینى عبادت را جستجو نمودم، پس آن را در ترك گناه یافتم.

* و طلبت رقة القلب، فوجدتها فى الجوع و العطش:

و رقت (نرمى) قلب را جستجو نمودم، پس آن را در گرسنگى و تشنگى (روزه) یافتم.

* و طلبت نور القلب، فوجدته فى التفكر و البكاء:

و روشنى قلب را جستجو نمودم، پس آن را در اندیشیدن و گریستن یافتم.

* و طلبت الجواز على الصراط، فوجدته فى الصدقة:

و (آسانى) عبور بر صراط را جستجو نمودم، پس آن را در صدقه یافتم.

* و طلبت نور الوجه، فوجدته فى صلاة اللیل:

و روشنى رخسار را جستجو نمودم، پس آن را در نماز شب یافتم.

* و طلبت فضل الجهاد، فوجدته فى الكسب للعیال:

و فضیلت جهاد را جستجو نمودم، پس آن را در به دست آوردن هزینه زندگى زن و فرزند یافتم.

امام جعفر صادق(ع) فرموده‌اند:

شیرینى عبادت را جستجو نمودم، پس آن را در ترك گناه یافتم؛ و سرعت در ورود به بهشت را جستجو نمودم، پس آن را در كار خالصانه براى خداى تعالى یافتم.

* و طلبت حدب الله عزوجل، فوجدته فى بغض اهل المعاصى:

و دوستى خداى تعالى را جستجو كردم، پس آن را در دشمنى با گنهكاران یافتم.

* و طلبت الرئاسة، فوجدتها فى النصیحة لعبادالله:

و سرورى و بزرگى را جستجو نمودم، پس آن را در خیرخواهى براى بندگان خدا یافتم.

* و طلبت فراغ القلب، فوجدته فى قلة المال:

و آسایش قلب را جستجو نمودم، پس آن را در كمى ثروت یافتم.

* و طلبت عزائم الامور، فوجدتها فى الصبر:

و كارهاى پر ارزش را جستجو نمودم، پس آن را در شكیبایى یافتم.

* و طلبت الشرف، فوجدته فى العلم:

و بلندى قدر و حسب را جستجو نمودم، پس آن را در دانش یافتم.

* و طلبت العبادة فوجدتها فى الورع:

و عبادت را جستجو نمودم، پس آن را در پرهیزكاری یافتم.

* و طلبت الراحة، فوجوتها فى الزهد:

و آسایش را جستجو نمودم، پس آن را در پارسایى یافتم.

* و طلبت الرفعة، فوجدتها فى التواضع:

برترى و بزرگوارى را جستجو نمودم، پس آن را در فروتنى یافتم.

* و طلبت العز، فوجدته فى الصدق:

و عزت (ارجمندى) را جستجو نمودم، پس آن را در راستى و درستى یافتم.

* و طلبت الذلة، فوجدتها فى الصوم:

و نرمى و فروتنى را جستجو نمودم، پس آن را در روزه یافتم.

* و طلبت الغنى، فوجدته فى القناعة:

و توانگرى را جستجو نمودم، پس آن را در قناعت یافتم.

* و طلبت الانس، فوجدته فى قرائة القرآن:

و آرامش و همدمى را جستجو نمودم، پس آن را در خواندن قرآن یافتم.

* و طلبت صحبة الناس، فوجدتها فى حسن الخلق:

و همراهى و گفتگوى با مردم را جستجو نمودم، پس آن را در خوشخویى یافتم.

* و طلبت رضى الله، فوجدته فى بر الوالدین:

و خوشنودى خدای تعالى را جستجو نمودم، پس آن را در نیكى به پدر و مادر یافتم.

زهد از دیدگاه حافظ

بیا که قصرِ اَمَلْ سختْ سستْ بنیادست

بیار باده که بنیادِ عُمْرْ بَرْ بادست

غلام همت آنم که زیر چرخ کبود

زِ هر چه رنگِ تعلّق پذیرد آزادست

مجو درستیِ عهد از جهانِ سست نهاد

که این عجوزه، عروس هزاردامادست

رضا به داده بده وز جبین گره بگشای

که بر من و تو دَرِ اختیار نگشادست

غزل 37 حافظ بیا که قصر امل سخت سست بنیاد است

بیا که قصر امل سخت سست بنیادست – مصباح الصادقین

فالح حضرت حافظ، در لحظه نیت کن دوست من ❤️

مردی نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم می آید و از ایشان در مورد عملی راهنمایی می خواهد که انجام آن سبب محبوبیت وی نزد الله و مردم گردد؛ و رسول الله صلی الله علیه وسلم او را به عملی جامع و شامل راهنمایی می کند که محبت الله و مردم نسبت به او را به دنبال دارد؛ به وی می فرماید: «ازْهَدْ في الدُّنيا» یعنی از دنیا همان اندازه بخواه که نیازت برطرف می شود و بیش از آن و آنچه سودی در آخرت ندارد، رها کن؛ و از چیزهایی که امکان ضرر رساندن به دینت را دارند، پرهیز کن؛ و از دنیایی که مردم در پی آن شب و روز می دوند، به دور باش؛ و اگر بین تو و کسی حقی یا عقد و قراردادی بود، چنان باش که در حدیث آمده است: «رَحِمَ اللَّهُ امْرَءًا سَمْحًا إِذَا بَاعَ، سَمْحًا إِذَا اشْتَرَى، سَمْحًا إِذَا قَضِى، سَمْحًا إِذَا اقْتَضَى»: «رحمت الله بر کسی که در داد و ستد و در پرداخت مبلغِ معامله و نيز در دريافت و مطالبه ی حقّ خويش، آسان گير باشد». تا به این ترتیب نزد مردم محبوب بوده و مورد رحمت الله قرار بگیری.

رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : اِزهَدْ في الدُّنيا يُحِبَّكَ اللّه ُ ، و ازهَدْ فيما [في] . أيدي النّاسِ يُحِبَّكَ النّاسُ .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : به دنيا بى رغبت باش، تا خداوند دوستت بدارد. به آنچه در دست مردم است بى اعتنا باش تا مردم دوستت بدارند.

بنام مولا...
ما را در سایت بنام مولا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 24526a بازدید : 9 تاريخ : يکشنبه 2 ارديبهشت 1403 ساعت: 16:40