طوبی (طوبا) یا شجره طوبی نام درختی در بهشت است با ویژگیهای خاص. این کلمه یک بار در قرآن آمده است. بر اساس روایات، درخت طوبی یکی از چند چیزی است که خداوند با دست قدرت خویش آن را خلق نموده است، درختی که اصل و ریشه آن در خانه پیامبر(ص) است و شاخههای آن در خانههای مؤمنان.
کلمه طوبی در قرآن مجید یکبار و آنهم در سوره رعد ذکر شده است: الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ طُوبی لَهُمْ وَ حُسْنُ مَاب (رعد/۲۹)
کلمه" طوبی" بر وزن" فُعلی مؤنث اَطیب (پاکیزهتر) است.[۱] برخی این کلمه را اصلاً عربی نمیدانند.[یادداشت ۱]
پارهای مفسران منظور از کلمه طوبی در قرآن را مفاهیمی غیر از نام درختی خاص ذکر کردهاند،[یادداشت ۲] ولی در روایات شیعه و اهل سنت،[یادداشت ۳] از طوبی به عنوان درخت یاد شده است. برخی معتقدند خداوند برخی از اصطلاحات سنگین و مفاهیم نامانوس با ذهن بشری، مانند حقیقت «طوبی» را در قالب مفاهیم قابل فهمِ بشر بیان کرده، و نباید در این موارد حقیقت معنا را همین درختهای دنیوی تصور کرد.
مجلسی اول با توجه به مضمون روایات، درخت طوبی را اینگونه توصیف میکند: درختی است در بهشت و همانگونه که نور خورشید در همه خانهها وارد میشود، شاخههای آن در خانه همه بهشتیان کشیده شده است، در هر شاخهای از آن میوهها و نعمتهایی است که نه چشمی دیده و نه گوشی شنیده و نه در خاطر کسی خطور کرده است. آن درخت را خداوند با دست قدرت خود آفریده است و آن را جانی داده است که شیعیان و درجات آنها را میشناسد، و بهشتیان هر گونه زینتی که بخواهند و هر نوع میوه که تمایل داشته باشند از آن درخت بچینند و این درخت ثمره محبت اهل بیت(ع) است.»[۲]
|
|
الحر العاملی، وسائل الشیعة، ۱۴۱۲ق، ج۲۴، ص۳۲۴ |
در حدیثی از امام علی(ع)، در روز اول شعبان به امر خداوند در بهشت گشوده شده و به درخت طوبی فرمان میدهد تا شاخههایش را بر روی دنیا بگسترد، اعمال این ماه، مانند چنگ زدن به شاخههای این درخت بوده و شخص را بهشتی میکند.[۳]
بر اساس روایات درخت طوبی یکی از چند چیزی است که خداوند با دست قدرت خویش آنها را خلق نموده است.[۴]
در حدیثی از پیامبر اکرم(ص) در مورد درخت طوبی پرسش شد. حضرت فرمود اصلِ آن درخت در خانه من است و فرع آن بر اهل بهشت. دقایقی بعد شخص دیگری همین سؤال را پرسید و حضرت فرمود: طوبی در خانه علی(ع) است. حاضرین با تعجب علت تفاوت پاسخ را پرسیدند، پیامبر(ص) فرمود: خانه من و علی(ع) در بهشت در یک مکان است.[۵]
سید محمد حسین تهرانی در شرح این روایت میگوید: «طوبی» از مادّۀ طابَ به معنای پاک و طیب و پاکیزه است و از آنجاکه بهشت محلّ پاکی و طهارت، و جای طیب و پاکیزه، و مکان ورودِ پاکان و طیبان است، شَجَرۀ طوبَی در بهشت است. حقیقت طوبی، همان نَزاهت و قداست است، و چون دارای فروع و شاخههائی است و طهارت و قداست به انواع و اشکالی متحقّق میگردد، در آخرت نیز بصورت درختی است که دارای شاخه و فروع نیکو و با ثمر است.[۶]
بر اساس روایات، اصل درخت طهارت و قداست، ولایت است که از آن هر خوبی و هر خیری پدید میآید و بدون ولایت که ناشی از محبّت است هیچ چیز دارای ارزش نیست، پس ریشه و اصل این درخت در خانۀ ولایت است و شاخههای آن که طهارت و رحمت و عافیت، ایثار و إنفاق، عبادت و جهاد، نماز و روزه، و سائر افعال و صفات پسندیده است، همه از این تنه و ریشه منشعب میگردد، و هر شاخهای از این ریشه نیرو میگیرد و رشد پیدا میکند.[۷]
از امام صادق(ع) روایت شده است که پیامبر(ص) فاطمه(س) را زیاد میبوسید. برخی از زنانش از اینکار نارضایی نشان دادند. فرمود: هنگامی که مرا به معراج بردند، داخل بهشت شدم. جبرئیل مرا به نزدیک «طوبی» برد و از آن درخت، سیبی به من داد و خوردم. از این سیب، نطفهای تولید شد که پس از بازگشت به زمین با همسرم خدیجه در آمیختم و او به فاطمه باردار شد. اکنون هر گاه اشتیاق بهشت پیدا میکنم، دخترم را میبوسم و چون او را میبوسم، بوی درخت طوبی را استشمام میکنم.[
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: در بهشت درختی است به نام «طوبی»؛ هیچ قصر و خانه ای در بهشت نیست مگر آنکه شاخه ای از شاخه های طوبی در آن است. و بدانید که اصل و ریشه آن درخت در خانه علی است. پس عمر برخواست و عرض کرد: تو سابقا هم برای ما از این درخت حکایت کرده ای؛ آیا نگفته بودی که اصل آن درخت در خانه خود شماست، و اکنون میگویی که اصل آن در خانه علی است. پس پیامبر صلی الله علیه و آله سر بلند کرده و فرمود: آیا نمیدانی که خانه من و خانه علی یکی ست؛ و حجره و اتاق من و علی یکی ست. آیا نمیدانی که درجه و جایگاه من با علی یکی است... بحارالأنوار ج : 8 ص :
در قرآن چیزی در بهشت نام برده شده است به نام «طوبی » ، که در آن آیه کریمه می خوانیم: «طوبی لهم و حسن مآب » (1) ...
از طرف دیگر گفتیم که ما داریم که بهشت طوبی دارد و در روایات به طور قطع گفته اند طوبی درخت است و بعد این طور بیان کرده اند که طوبی درختی است که تنه اش در خانه علی بن ابی طالب است و شاخه اش در خانه همه مؤمنین در هر جای دنیا تا روز قیامت. معلوم است که ما د رخانه امیر المؤمنین - که الآن جزء مسجد حضرت رسول است - یک درخت جسمانی نداشته ایم، آنهم درختی که شاخه های آن تا همه جای دنیا کشیده شده باشد الی الابد. معلوم است که مقصود این روایات هم این است که آن درخت بهشتی ریشه اش از اینجا آب می خورد و شاخه هایش در خانه های مردم است. باز مقصود همان عقاید پاک و اخلاق پاک و اعمال است که اعمال انسان برای اخلاق و افکار انسان حکم میوه ها را دارد.
کارهای انسان، آنچه از انسان بروز می کند، چه تلخ و چه شیرین، ناشی از طرز تفکر و خلق و خوی انسان است. آن کسی که فکرش پاک است، اخلاقش پاک است،......
پس اعمال انسان میوه های وجود انسان است، اخلاق انسان شاخه های وجود انسان است، عقاید انسان ریشه های درخت وجود انسان است و اساسا روح انسان نیست جز یک درخت، یک درخت پر ریشه و پر شاخه و پر میوه و پر برگ، درختی که در این دنیا انسان باید خودش را پیوند بزند و در این دنیاست که این درخت، درخت طوبی یا قوم می شود با دو تفاوت: یکی این که در دنیا ثمره این درخت را انسان تنها خودش نمی چیند، احیانا به دیگران هم می دهد، دیگران هم از میوه های این درخت می خورند، اگر شیرین باشد شیرن و اگر تلخ باشد تلخ; تفاوت دوم این است که انسان [واقعیت] خودش [را] در دنیا [درک نمی کند]............
پس در عالم آخرت، ما درختی در بهشت داریم و درختی در جهنم. انسان ممکن است به صورت آن درخت بهشتی در بیاید، ممکن است به صورت یک درخت جهنمی در بیاید. به عبارت دیگر انسان ممکن است عضوی و شاخه ای از درخت بهشتی باشد و ممکن است عضوی و شاخه ای از درخت جهنمی باشد. برای کسی قطعی نکرده اند که تو حتما از آن درختی یا حتما از این درختی ;نه، هر کسی در این دنیا می تواند خودش را عضوی و جزئی و شاخه ای از آن درخت بکند و می تواند عضوی و جزئی و شاخه ای از این درخت بکند.
در چند جای قرآن نام «زقوم » آمده است که در دو جا به تعبیر «شجرة الزقوم » است، یکی در سوره «و الصافات » بود که خواندیم، یکی هم در همین سوره دخان. در سوره «و الصافات » خواندیم: «انها شجرة تخرج فی اصل الجحیم » (5) درختی است که در اصل و متن جهنم می روید.............
درخت طوبی
درخت زقوم
رسول خدا (ص) فرمود : " حضرت عیسی (ع) از خداوند خواست که درخت طوبی را به او معرفی نماید . خدا به او فرمود : طوبی درختی است در بهشت که خودم آن را با دست رحمت خود غرس نمودم . این درخت سایه اش تمام بهشت و بهشتیان را می پوشاند . ریشه این درخت از " رضوان " ( یکی از اسماء الهی ) است . آبش از چشمه " تسنیم " خوشگوارترین چشمه بهشتی و خنکی اش ، خنکی کافور و کیف کافور ؟ ، طعمش ، طعم زنجبیل و کیف زنجبیل ؟ ... " امیرالمومنین (ع) درباره محصول و میوه این درخت چنین فرمود : " همانا در بهشت درختی است که از بالایش شاخه و برگش زینتها و از پایش اسبان ابلق که دارای زین و لگامند و دارای بالها هستند خارج می شود . این اسبان نه دارای کثافتند و نه بول . بر این اسبان اولیاء الله سوارند و به وسیله آنها بر فراز بهشت پرواز می کنند و به هر جا که بخواهند می روند ... . رسول خدا (ص) فرمود : " همانا در بهشت درختی است که " طوبی " نام دارد . در بهشت هی خانه ای نیست که شاخه ای از شاخه های این درخت در آن نباشد ، میوه اش شیرین تر از عسل و نرمتر از کره است .
ریشه این درخت در خانه من است و فرع آن در خانه علی بن ابی طالب (ع) " . رسول خدا (ص) فرمود : " طوبی " درختی است در بهشت که خداوند آن را با دست رحمت خود غرس نموده و از روح خود به آن دمیده است . از این درخت زینتها و میوه ها ( ی ) خوشگوار می روید که بر دهان اهل بهشت بسیار نزدیک است در دسترس است و شاخه هایش از پشت دیوارهای بهشت پیداست . این درخت اصلش در خانه علی بن ابی طالب (ع) است که دوستانش از آن بهره منده و دشمنانش ناکامند ". نمونه هایی درباره عظمت و زیبایی این درخت : رسول خدا (ص) در خبرهای معراجیه فرمود : " در آنجا بهشت درختی است که به قدری عظمت دارد که اگر پرنده ای از پایین تا بالایش پرواز کند هفتصد سال طول می کشد . و در بهشت خانه ای نیست مگر آنکه شاخه ای از این درخت در آن است . گفتم : این چیست یا جبرائیل ؟ عرض کرد : این درخت طوبی است همانطور که خداوند فرمود : " طوبی لهم و حسن ماب " . رسول خدا (ص) در تفسیر آیه " و ظل ممدود " فرمود : " در وسط بهشت سایه گسترده ای است که اگر سواره ای این سایه را بپیماید گویی یک مسیر صد ساله را پیموده و تازه نتوانسته است به آخرش برسد و این است همان قول خدای تعالی که فرمود : " و ظل ممدود " . در قسمت فرودین این درخت میوه های بهشتیان می روید که طعام آنهاست درون این میوه طعم و رنگ صد نوع میوه دنیا وجود دارد که نه کسی آن را دیده و نه شنیده است . هر میوه ای که چیده می شود بلا فاصله یک میوه دیگر جایش می روید و این همان است که خداوند فرمود : " لا مقطوعه و لا ممنوعه " .
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: ائمه(ع) هرگاه بخواهند چیزی را تعریف کنند، «طوبی» میگویند. طوبی، درختی است در خانه زهرا(س) که هر شاخهاش در بهشت در خانه یک مومن است و او از آن شاخه هرچه اشتها دارد بهره میبرد.
این روایت اهل بیت(ع) است. به عقل خود مراجعه کنید، شاید آن محبّتی که دارید «طوبی» است. این را میگویم تا درباره آن فکر کنید. من باید حدیث بخوانم و شما هم فکر کنید. آیا آن محبّتی که به خوبان داری «طوبی» نیست؟ اگر خدا را دوست دارید مال این شجره است. هرچه میل دارید از آن میگیرید. هر وقت یادش میکنی از هر غمی راحت میشوی. آیا این «حلال المشکلات»، این «قاضی الحاجات» و این «منجی الهلکات» طوبی نیست؟ بله، طوبی است و خوب طوبایی است؛ «طوبی لَهُم و حُسنُ مابٍ»؛ یعنی محبّت خوبان و اهل بهشت، هم «طوبی» است و هم «حسن ماب». یعنی هر کس بر آنها وارد شود به زیبایی وارد میشود.
غرض این که چشمه آب، در دل مومنان است که گرد و خاک میگیرد. انسان اگر کمی وقت صرف آن کند،اگر محبّتش را در راه محبّین خدا اعمال کند و به پدر و مادر و همسر و فرزند و برادر و خواهرش نثار کند، به نتیجه میرسد.
محبّت، آدمی را قربانی میکند، آدمی را قطعه قطعه میکند، میکُشد و شهید میکند. به طوری که اصلاً متوجه نمیشود. انسان وقتی به جهاد میرود وشمشیری به او میخورد آن را حس میکندف ولی در این جا وقتی به همسر و فرزند و همسایه و دیگران خوبی میکند قربانی میشود و کیف هم میکند. چون اینها مرضی خداست. آن جا که خالف رضای خداست آدم نفله میشود و رو به تکبت میرود. ولی آن جا که مرضی خداست، کمال و غزّت است.
امیدوارم همه شما این مطلب را چشیده باشید که با شرح و بیان نمیتوان درک کرد. من هرچه بخواهم آن شیرینی که از خدا میخورم تعریف کنم نمیشود، اما اگر خودت درک کردی خوب است. یافتنی و چشیدنی است. ان شاء الله قند را خوردهای و شیرینی آن را هم چشیدهای که تعریف کردنی نیست. امیدوارم از آن مواظبت کنی که قیمتی است. مال خود شماست. هرچه هم کم باشد ارزش دارد.
کتاب طوبی محبت – ص 193 مجالس حاج محمد اسماعیل دولابی
ماه شعبان ازدیدگاه علی ع
حضرت امیرالمؤ منین علیه السلام در روز اوّل شعبانى گذشت به جماعتى که در مسجدى نشسته بودند و در امر قَدَرْ و امثال آن گفتگو مى کردند و بلند شده بود صداهاى ایشان و سخت شده بود لجاجت و جدال ایشان پس حضرت ایستاد و بر ایشان سلام کرد آنها جواب سلام دادند و براى آن جناب برخاستند و خواهش کردند که نزد ایشان بنشیند آن حضرت به ایشان اعتنایى نکرد و فرمود اى گروهى که سخن مى گویید در چیزى که نفع نمى رساند آیا ندانستید که خداى تعالى را بندگانیست که ساکت کرده ایشان را خوف بدون آنکه عاجز باشند از گفتن یا لال باشند بلکه ایشان هرگاه به خاطر آرند عظمت خداوند را شکسته مى شود زبانهایشان و کنده مى شود دلهایشان و مى رود عقلهاى شان و مبهوت مى شوند به جهت اِعْزاز و اِجلال و اعظام خداوند پس هرگاه به خود آمدند از این حالت رو مى آورند بسوى خدا به کردارهاى پاکیزه مى شمرند نَفْسهاى خود را با ستمکاران و خطاکاران و حال آنکه ایشان منزّهند از تقصیر و تفریط مگر آنکه ایشان راضى نمى شوند براى خدا به کردار اندک و بسیار نمى شمرند براى او عمل زیاد را و پیوسته مشغولند به اعمال پس ایشان چنانند که هر وقت نظر کنى به ایشان ایستادگانند به عبادت ترسان و هراسان در بیم و اضطرابند پس کجائید شما از ایشان اى گروه تازه کارها آیا ندانستید که داناترین مردم به قَدَرْ ساکت ترین ایشانند از آن و اینکه جاهلترین مردم به قَدَرْ سخنگوترین ایشانند در او .
اى گروه تازه کارها امروز غُرّه شعبان کریم است نامیده است او را پروردگار ما شعبان به جهت پراکنده شدن خیرات به تحقیق که باز کرده پروردگار شما در او درهاى حسنات خود را و جلوه داده به شما قصرها و خیرات او را به قیمت ارزانى و کارهاى آسانى پس بخرید آن را و جلوه داده براى شما ابلیس لعین شُعَبهاى شرور و بلاهاى خود را و شما پیوسته مى کوشید در گمراهى و طغیان و متَمَّسِک مى شوید به شعبهاى ابلیس و رُو مى گردانید از شعبهاى خیرات که باز شده براى شما درهاى او و این غُرّه ماه شعبان است و شعبهاى خیرات او نماز است و روزه و زکات و امر به معروف و نهى از منکر و بِرّ والدین و خویشان و همسایگان و اصلاح ذات الْبَینِ و صدقه بر فقراء و مساکین بر خود کلفت مى دهید چیزى را که برداشته شده از شما یعنى امر قضا و قدر و چیزى که نهى کرده شده اید از فرو رفتن در آن از کشف سِرّهاى خدا که هر که تفتیش کند از آنها از تباه شدگانست
آگاه باشید به درستى که اگر شما واقف شوید بر آنچه مهیا فرموده ، پروردگار عزّوجلّ براى مطیعین از بندگانش در امروز هر آینه بازخواهید داشت خود را از آنچه در او هستید و شروع خواهید کرد در آنچه امر کردند شما را به آن .
گفتند یا امیرالمؤ منین علیه السلام و چیست آنکه آن را خداوند مهیا فرموده در این روز براى مطیعین خود ؟
پس حضرت نقل فرمود قصه آن لشکرى را که رسول خداصَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَ اله به جهاد کفار فرستاده بود و دشمنان شب بر ایشان شبیخون زدند و آن شبى تاریک و سخت ظلمانى بود و مسلمانان در خواب بودند کسى از ایشان بیدار نبود جز زید بن حارثه و عبدالله بن رواحه و قتادة بن نعمان و قیس بن عاصم منقرى که هر کدام در یک جانب ایشان بیدار و مشغول نماز و قرآن خواندن بودند دشمنان مسلمانان را تیرباران کردند و به واسطه تاریکى و ندیدن مسلمانان دشمنان را تا از آنها احتراز کنند نزدیک بود که هلاک شوند که ناگاه از دهان این چند نفر نورهایى ساطع شد که لشکرگاه مسلمانان را روشن کرده و سبب قوت و دلیرى ایشان شده پس شمشیر کشیده و دشمنان را کشته و زخمدار و اسیر نمودند و چون مراجعت نمودند و براى حضرت رسول صلى الله علیه و آله نقل کردند فرمود این نورها به جهت اعمال این برادران شما است در غره ماه شعبان .
پس یک یک آن اعمال را حضرت نقل کردند تا آنکه فرمودند چون روز اول شعبان مىشود پراکنده مىکند ابلیس لشکر خود را در اطراف زمین و آفاق آن و مىگوید به ایشان که سعى کنید در کشیدن بعضى از بندگان خدا را به سوى خود در این روز و به درستى که خداى عز و جل پراکنده مىکند ملائکه را در اطراف زمین و آفاق او و به ایشان مىفرماید براستى نگاه دارید بندگان مرا و ارشاد کنید ایشان را پس همه ایشان نیک بخت مىشوند به شما مگر آنکه امتناع و سرکشى کند پس به درستى که او از حد گذشته مىگردد در حزب ابلیس و جنود او به درستى که خداوند عز و جل چون روز اول ماه شعبان مىشود امر مىکند به درهاى بهشت پس باز مىشود و امر مىکند درخت طوبى را پس نزدیک مىکند شاخههاى خود را بر این دنیا آنگاه ندا مىکند منادى پروردگار عز و جل اى بندگان خدا این شاخههاى درخت طوبى است پس در آویزید به او که بلند کند شما را بسوى بهشت و این شاخههاى درخت زقوم است پس بترسید از او که نبرد شما را بسوى دوزخ رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود قسم به آنکه مرا به راستى به رسالت مبعوث نموده که هر که فرا گیرد درى از خیر و نیکى را در این روز پس به تحقیق که در آویخته به شاخهاى از شاخههاى درخت طوبى پس او کشاننده است او را بسوى بهشت و هر که فرا گیرد درى از شر را در امروز پس به تحقیق که در آویخته به شاخهاى از شاخههاى درخت زقوم پس آن کشاننده است او را بسوى آتش آنگاه فرمود رسول خدا صلى الله علیه و آله پس هر کس که نماز مستحبى کند امروز براى خدا پس در آویخته به شاخهاى از آن .
و هر که روزه گیرد در این روز پس به تحقیق که در آویخته به شاخهاى از آن و هر که صلح دهد میان زن و شوهرش یا پدر و فرزندش یا خویشاوندانش یا مرد و زن همسایهاش یا مرد و زن بیگانه پس به تحقیق که در آویخته از آن به شاخهاى و کسى که تخفیف دهد پریشانى را از طلبى که از او دارد یا کم کند از آن پس به تحقیق که در آویخته از آن به شاخهاى و کسى که نظر کند در حساب خود پس ببیند قرض کهنه را که صاحبش از آن مایوس شده پس ادا کند آن را پس به تحقیق که درآویخته به شاخهاى از آن و کسى که کفالت کند یتیمى را پس به تحقیق که درآویخته از آن به شاخهاى و کسى که باز دارد سفیهى را از عرض مؤمنى پس به تحقیق که درآویخته از آن به شاخهاى و کسى که بخواند قرآن یا چیزى از آن را پس به تحقیق که درآویخته از آن به شاخهاى و کسى که یاد آرد خداى را و بشمرد نعمتهاى او را و شکر کند پس به تحقیق که درآویخته از آن به شاخهاى و کسى که عیادت کند مریضى را پس به تحقیق که درآویخته از آن به شاخهاى و کسى که نیکى کند پدر و مادر خود یا یکى از آنها را پس به تحقیق که درآویخته از آن به شاخهاى و کسى که پیش از این روز به غضب آورده بود ایشان را پس خوشنودشان کرد در این روز پس به تحقیق که درآویخته از آن به شاخهاى و هر که تشییع کند جنازه را پس به تحقیق که درآویخته از آن به شاخهاى و کسى که تسلیت دهد در آن مصیبت زده را پس به تحقیق که درآویخته از آن به شاخهاى و همچنین هر کسى که بجا آورد چیزى را از ابواب خیر در این روز پس به تحقیق درآویخته از آن به شاخهاى آنگاه فرمود رسول خدا صلى الله علیه و آله قسم به آنکه مرا به راستى به پیغمبرى مبعوث فرموده که هر کس که فراگیرد درى از شر و گناه را در این روز پس به تحقیق که درآویخته به شاخهاى از شاخههاى درخت زقوم پس آن کشاننده است او را بسوى آتش آنگاه فرمود قسم به آنکه مرا براستى به پیغمبرى فرستاده که هر کس تقصیر کند در این روز نماز واجبى خود را و ضایع کند آن را پس به تحقیق که درآویخته از آن درخت به شاخهاى و هر کس که بیاید در نزد او فقیرى ضعیف که مىداند بدى حال او را و او قادر است بر تغییر حالش بدون آنکه ضررى به او برسد و کسى هم نیست از او نیابت کند و بنشیند به جاى او پس واگذارد او را که ضایع شود و هلاک گردد و دست او را نگیرد پس به تحقیق که درآویخته به شاخهاى از آن و کسى که عذر خواهى کند از او بدکارى پس نپذیرد عذر او را آنگاه عقوبت نکند او را به قدر بدى او بلکه بیفزاید بر آن پس به تحقیق که درآویخته به شاخهاى از آن و کسى که جدائى اندازد میان شوهرى با زنش یا پدر با فرزندش یا برادر با برادرش یا خویشى با خویشش یا میان دو همسایه یا میان دو رفیق یا دو خواهر پس به تحقیق که درآویخته از آن به شاخهاى و کسى که سخت بگیرد بر تنگدستى و حال آنکه مىداند تنگدستى او را پس بیفزاید بر غیظ او بلاى او پس به تحقیق که درآویخته از آن به شاخهاى و کسى که بر او دینى باشد پس منکر شود آن را بر صاحبش و تعدى کند بر او تا آنکه باطل کند دین او را پس به تحقیق که درآویخته از آن به شاخهاى و کسى که جفا کند یتیمى را و آزار رساند او را و مال او را تباه کند پس به تحقیق که درآویخته به شاخهاى از آن و کسى که داخل شود در عرض برادر مؤمن خود و وادارد مردم را بر آن پس به تحقیق که درآویخته به شاخهاى از او و کسى که آوازهخوانى کند به قسمى از خوانندگى که برانگیزاند در آن خواندن بر معاصى پس به تحقیق که درآویخته به شاخهاى از او و کسى که بنشیند بشمرد کارهاى قبیح خود را در جنگها و انواع ستم خود را بر بندگان خدا و افتخار کند بر آن پس به تحقیق که درآویخته به شاخهاى از آن و کسى که همسایهاش مریض شده پس او را عیادت نکرد محض استخفاف به شان او پس به تحقیق که درآویخته به شاخهاى از آن و کسى که همسایهاش مرد پس مشایعت نکرد جنازه او را به جهت خوار بودن او در نظرش پس به تحقیق که درآویخته از آن به شاخهاى و کسى که اعراض کند از مصیبت زده و جفا کند او را محض حقارت و کوچکى او در نزدش پس به تحقیق که درآویخته از آن به شاخهاى و کسى که عاق کند پدر و مادر خود یا یکى از آن دو را پس به تحقیق که درآویخته به شاخهاى از آن و کسى که پیش ایشان را عاق کرده بود و خوشنود نکرد ایشان را امروز و حال آنکه قدرت دارد بر آن
پس به تحقیق که درآویخته به شاخهاى از آن و همچنین هر کس بکند کارى از سایر اقسام شر را پس به تحقیق که درآویخته به شاخهاى از آن و قسم به آنکه مرا به راستى به پیغمبرى فرستاده که درآویختگان به شاخههاى درخت طوبى بلند مىکند ایشان را آن شاخهها بسوى بهشت آنگاه رسول خدا صلى الله علیه و آله نظر خود را به جانب آسمان انداخت اندکى و مىخندید و مسرور بود آنگاه نظر مبارک را به زیر انداخت بسوى زمین پس پیشانى مبارک را درهم کشید و روى مبارکش ترش شد .
آنگاه رو کرد به اصحاب خود و فرمود قسم به آنکه فرستاده محمد را براستى به پیغمبرى که دیدم به تحقیق درخت طوبى را که بلند مىشد و بلند مىکرد آنان که به او درآویخته بودند بسوى بهشت و دیدم بعضى از ایشان را که درآویخته بود به یک شاخه از آن و بعضى درآویخته بودند به دو شاخه از آن یا به چند شاخه بر حسب فراگرفتن ایشان مر طاعت را و به درستى که هر آینه مىبینم زید بن حارثه را که درآویخته به بیشتر شاخههاى از آن پس آن شاخهها بلند مىکند او را به اعلى علیین بهشت پس از این جهت خندیدم و خوشحال شدم پس نگاه کردم بسوى زمین پس قسم به آنکه مرا براستى به پیغمبرى فرستاده که دیدم درخت زقوم را که پایین مىرفت شاخههاى او و پایین مىبرد درآویختگان به او را بسوى دوزخ و دیدم پارهاى از ایشان را درآویخته به شاخهاى و دیدم پارهاى از ایشان که درآویخته به دو شاخه یا به چند شاخه بر حسب فراگرفتن او مر قبایح را و به درستى که هر آینه مىبینم بعضى از منافقین را که درآویخته به بیشتر شاخهاى او و آنها فرو مى برند او را به اَسفَلِ دَرَکات او پس از این جهت روى خود را تُرش کردم و پیشانى را درهم کشیدم
بنام مولا...برچسب : نویسنده : 24526a بازدید : 182