محی الدین

ساخت وبلاگ

 کتاب روح القدوس  محی الدین ابن عربی حاتم طایی

بسم الله الرحمن الرحیم

  این کتاب را در نصیحت گویی به دوست خود عبدالعزیز بن ابی بکر تونسی نوشته است

اویس قرنی به مردی گفت ای برادر مرادی من مومن را از مرگ اندیشی هیچ لحظه شادمانه ای بر جای نمانده است چنانکه آگاهی او از حقوق خدا از اموالش هیچ زر وسیمی برایش بر جای نگذارده وفرمان خدا را به راستی گذاردن همه دوستانش را از او رانده است

ای برادر تونسی که خدای مرا وترا از رستگاران بگرداند در تو وزمانه ات ویژگی هایی دیده ام که نمی توانم انها را در دیگران ببینم نخست آنکه جایگاه علم وعالمان را به نیکی میشناسی دیگر انکه حقیقت را میپذیری ودر برابر ان فروتن هستیر وآن رادر نزد هر کس بیابی در برابرش زانو میزنی ...وتو هرگز جایگاه دنیایی ات را بر این پایه نساخته ای که بزرگت بدارندوبه دستت بوسه زنند وپادشاهان استان بوست باشند یکی دیگر از خصوصیات تو آن است که چون چیزی را نمیدانی همی گویی نمیدانم واگر هم چیزی رابدانی خوش میداری که آن را از دیگران بشنوی

ای عزیز خدا میداند که تو این ویژگی ها را همه باهم داری که اگر رجال این روزگار یکی از آنها راداشته باشند  گردن خود را از جبال افراشته تر میدارند

****پیرمردی ار انصار از سالم آزاد شده ابی خذیفه روایت کرده است که رسول خدا فرمود

((روز قیامت کسانی را می اورند که به اندازه کوه تهامه

نیکی کرده اند چون انان را بیاورند خداوند اعمالشان رابر باد میدهد وآنان را بدوزخ میسپارد ای سالم انان روزه میگرفتند ونماز میگزارند اما اگر چیز حرامی را برای ایشان می اورند به سوی ان خیز برمیداشتند وبه شتاب ان را میطلبیدند به کیفر همین کارشان خداوند کارهای نیک انان را از بین میبرد

***اعمش از ابی صالح روایت کرده که در زمان ابوبکر مردم یمن آمدند وقرآن را شنیدند وشروع به گریستن کردند ابوبکر گفت ما هم چنین بودیم انگاه دلهایمان سنگین شد ....همچنین درشتی کردن پیامبر اکرم با ان گروهی از یاران خود که به دلیل مسلمان شدنشان در مکه مورد شکنجه قرار گرفتند وخباب نیز ازجمله آنان بود وبه دلیل مسلمان شدنش مورد بدترین شکنجه ها قرار میگرفت وخود او میگوید از بلایی که به ان گرفتار بودیم به حضور پیامبر ص شکوه کردیم وگفتم ای کاش برای ما دعا کنی واز خدا بخواهی که این بلا را ازما بگرداندایا برای ما از خدا یاری نخواهی خواست ان حضرت که چهره اش سرخ شده بود نشست وفرمود

((سوگند به خدا که در میان گذشتگان کسانی بودند که اگر یکی از انان را میگرفتند واره را بر سرش میگذاشتند واو را دوتکه میکردند اما هیچ یک از این رنج ها موجب نمیشد که از دین خود بر گردد ))

*****ای دوست عزیز با شناختی که از نفس خویشتن وحقیقت وجایگاه ان دارم از کسانی نیستم که بگویم نفس من همواره دربند وزنجیر من است من وقتی دیدم که خداوند در حکمت را برمن گشوده است وهنگامی که امواج دریای حکمت در دل من خروشیدن میگیرد بویژه اگر درمکه باشم میخواستم پیمان بشکنم وبرای ارشاد مردم بنشینم اما چنین فرمان یافته ام که بنشینم زیرا مردم را از شنیدن نصیحت وخیر خواهی گریزی نیست ومیباید نصیحت بشنوند در نتیجه آمدم که سخنان بلند بگویم ولی میدانم که راهی برای پالودن نفس خویش نمیدانم تا اینکه خدا مرا به خوابی که دیدم نواخت وبا آن خواب دیدم که بر نفس خود چیره شده ام وبرای سنجش آن ترازویی در میان نهاده ام من در خواب خویش دیدم که به بهشت در امده ام وقتی در را بر خودبستم ودوزخی وحشری وحسابی ونیز از آن هولناکی قیامت چیزی ندیدم در خود اسودگی بزرگی احساس کردم اسودگی خاطری که برای شادمانی وسرورش مرزی نمیتوان شناخت آنگاه خدای را سپاس گذاردم وقتی بیدار شدم دانستم که در حالات خود برخی بیماری ها رادارم

انگاه به نفس خود خطاب کردم ای نفس من به شکوه ان ذاتی که ترا بر مخالفت سرشته ومعدن همه اوصاف نکوهیده قرار داده است ترا را رها نخواهم کرد تاهنگامی که همه احوال ترا بر کتاب خدا وسنت رسولش عرضه ندارم دست ار سرت برنمیدارم آنگاه اگر باقرآن وسنت هماهنگ بود درکارت خللی نمیبینم وباتوهماهنگ خواهم بود چراکه خداوند متعال میفرماید لقدکان لکم فی رسول الله اسوة حسنه

ابن مسعود میگوید هرگاه یاایهاالذین امنوا رابشنوی خطاب رامتوجه خویش بدان

ای نفس ترا بران دارم که مانند صحابیان اهل صفه باشی زیرادر باره پیامبر اکرم باید بگویم که من برای رعایت ادب هرگز خودم را با ان بزرگوار مقایسه نمیکنم چرا که ما حق نداریم در سپهر نبوت پای بگذاریم زیرا دریایی است که خاص وعام از آن جرعه ای بر میگیرند

قران نیز چنین است دریای بزرگی که هرگز نمیتوان به ژرفای آن دست یافت وساحلی ندارد که بتوان به آن باز رسید وچه بسیار کسانی که در آن غرقه ونابود شده اند یضل به کثیرا ویهدی به کثیرا بقره 26

نفس فرمود ترا همین بس که مرا بامومنان فروتر از قرآن وسنت برسنجی من اهل صفه را بتو پیشنهاد میکنم

روایت شده از ابوهریره که هفتاد کس از اهل صفه رادیدم که با یک جامه نماز میگذاردند ولباس برخی از آنان به زانوهایشان وبرخی دیگر به پایین تر از ان میرسید وچون به رکوع میرفتند جامه خود را میگرفتند تا مبادا عورتشان نمایان شود ))

ای نفس من ترا به خداوند سوگند ایا در حرم خدا بینواتر از خود کسی رامیبینی گفت نه گفتم الحمدلله تواکنون یک پیرهن ویک ازار وجبه وعمامه وکفش وبرده ونان مرغوب وگوشت تازه وحلواداری وسران در خدمتت ایستاده اندترابه خداسوگند توکجا واهل صفه کجا ان مهاجران بینوایی که در معرض سخترین رنج ها قرار داشتند وهر یک از انان در حالی میمردند که ارزوها ونیازهای بسیاری در دل داشتند .ای نفس من پی تو در زمره انان نیستی ازخدا شرم بدارودست به سوی مردمانی مگشای که از انان نیستی گفت من نمی توانم به وادی انان گام بگذارم مرا بادیگران مقایسه کن

گفتم ای نفس عبدالله مسعود را در نظر آر که فرمود ((ای خوشا بر هر رخداد که بر نفس خوش نمی آید مرگ یا فقر به خدا سوگند که هیچ باک نخواهم داشت با توانگری یا بینوایی آزموده شوم اگر توانگری دست دهد در بخشیدن آن پاداش هست واگر فقر اید بردباری بر ان موجب پاداش خواهد بود )

ای نفس من ترا به خداسوگند میدهم هرگز در طول عمرت با خدا چنان بوده ای که چنین حالتی به تو دست دهد که کاملا از فتنه توانگری وکفر بینوایی ایمن باشی گفت نه

**گفتم ای نفس در مقام امر به معروف ونهی از منکر مانند عمر بن الخطاب بوده ای که در اویل مسلمانی خویش پیامبر اسلام به وی فرمود ای عمر اسلام خویش راپنهان کن عمر عرض کرد ((سوگند به ذاتی که که ترا براستی به پیامبری مبعوث کرده است چنان که شرک خود را اشکار کرده بودم ایمان خود رانیز آشکار خواهم کرد ))

***گفتم ای نفس مانند عبدالله ثوبان آزاد شده پیامبر خدا بوده ای که شنید ان حضرت میگوید ((کیست که پایبندی به یک صفت را برای من تضمین کند من بهشت را برای او ضمانت خواهم کرد ثوبان عرض کرد من ای رسول خدا فرمود ((از هیچکس چیزی مخواه ))وچه بسیار اتفاق میافتاد که تازیانه ثوبان از پشت شتر از دستش میافتاد واز کسی نمیخواست که آن رابردارد وبه او بدهد وخود فرود می آمد وان را بر میداشت

***گفتم ای نفس از علی بن ابیطالب یاد کن که خدای از اوخشنود باد باب شهر دانش نبوی همان صاحب اسرار که تومدعی اش هستی ..خدا میداند که ان امام بزرگوار سرآغازی برمن گشود که بازدارندهای برایش نمیبینم

اری علی در دل شب تار آه وناله میکرد ومیفرمود ای دنیا ایا خودرا برای من اراسته ای هرگز هرگز به سراغ دیگری برو من ترا سه طلاقه کرده ام

یاعلی که به نوف بکالی فرمود ((ای نوف خوشا انان که در دنیا پارسایی میکنند ودل به اخرت بسته اند آنان زمین راخانه وخاکش رابستر وآبش راعطر خوش وقران ودعا راجامه خویش گزیده ودنیا را به شیوه مسیح ,به وام داده اند )) همان علی که بادست به سینه خویش میزد ومیفرمود (( اینجا انبان انواع دانش است ای کاش کسانی بودند که آنرابتوانند آموخت )) ای نفس کیست که بتواند باکسی که چنین سخنانی میگوید بسنجد

*********اینفس ایا به مانند سلمان پارسی بوده ای همان که در تبار خاکی از تونیست امادر نسب پاکی باتوهم تبار است ..مردم در مدائن شنیدندکه سلمان در مسجد است به نزدش آمدند وبه سوی او میشتافتند تا اینکه هزار کس در مجلسش حضور یافتند راوی میگوید وقتی مردم نشستند سوره یوسف را از مصحف کریم گشود وشروع به خواندن کرد تا اینکه مردم پراکنده شدند ورفتند تا اینکه حدود یک صد تن در مسجد ماندند وسلمان خشکگین شد وفرمود ((آیامیخواستید سخنانی در ظاهر اراسته به شمابگویم من ایات کتاب خدارا بر شماخواندم اما شما رفتید ))

ای نفس ترا به خداوند سوگند میدهم ایا شده است که سخن خدا رابشنوی  واز جای بلرزی وچون شعری برتوخوانند از شوق به وجد وحال ایی ؟ایا چنین است حال مومن خدا میداند که چنین نیست بلکه سخن خدا برای مومن خوشتر از هر سخن دیگری است ومومنان برای شنیدن آن تشنه تر از تشنه ای که اب گوارا می یابد ای نفس پلید وبد شگون هزار حسرت واندوه برتو چه بسار اتفاق افتاده که ایاتی از ایات الهیرا شنیده ام وبر من گران امده است وان رافرونهادهام وچه بسیار اشعار که شنیده واز آن لذت برده وان راشیرین یافته ام

ای عزیز خدا میداند که بر خویش وهر ان کس که مانند من است بیمناکم که مبادا نام اورا از دیوان بیرون برند ودر زمره کسانی نویسند که خدای متعال در باره انان فرمود ((واذا ذکر الله وحده اشمازتقلوب الذین لا یومنون بالآخرة

****یکی از عارفان را در خانقاهی در مصر دیدم او میپنداشت در مغرب کسی نیست که راه سلوک به سوی خدارا نیک بداند ومن اندکی از اسرار را برایش باز گفتم وبدنبال ان حکایاتی از احوال سرور ما ابومدین (استاد محی الدین عربی ) ان خلاصه انوار الهی رانیز برایش گفتم واز آنچه ماند در حیرت ماند وگفت ((اصلا گمان نمیکردم در مغرب چنین کسانی وجود داشته باشند ))

استاد من که اهل کشف ووجد بود در باره روشن دلی از صالحان با من گفت ((روزی در سماع حاضر شد وگفت ((ابلیس است که در هیئت بزی وارد مجلس شده واورادید که حاضرین را یکی یکی میبوید

خدای از ابومدین خشنود باد که گفت ((لایکون المرید مریدا حتی یجد فی القرآن کل مایرید تاهنگامی که مرید همه خواسته هایش را در قران نیابد مرید نخواهد شد

وقتی مقام مرید این است پس در باره عارف چه باید گفت ایا اومیتواند جز به سخن مولادوسرور خویش اعتماد کند

***اگر شیخ عارف متمکن باشد وخدا بخواهد اورا آگاه کند که از نظر افتاده است بازگشت او به سماع اعمال کیفری از جانب خدا برای اوست کیفر گناهی که مرتکب شده است واز این روی عشق سماع رادر دل اوافکنده وتنها در آن به وجد میرسد واگر سماع نباشد حالی نمی یابد تدبیری الهی است که با آن اورا مورد آزمایش قرار داده است واو باید بر خویشتن بگرید وبنگرد که بر خویش چه جنایتی کرده است وخواهد دانست که گناهش چیست واز این گریزی نیست خدا جامه عافیت به تن من وشما کند وما را از کسانی نگرداند که برای شنیدن غنا گوش هایی شنوا داشته باشیم ..ابویزید بسطامی در باره سماع عارفان به طور مطلق سخن گفته است در باره مقام سماع باید چنین داوری کرد که آنان دریوزگانند واز ان میباید مانند درنوردیدن زمین (طی الارض ) راه رفتن بر اب وهوا به خدا پناه برد اگر سرس از اسرار حق در سماع وجود داشت هرگز ابویزید از آن به خدا پناه نمی برد ابویزید فرموده است ((هرگاه دیدی مریدی به سماع گرایش دارد بدان که در او بطالتی هست ))

مقلدین این طایفه وقتی شنیدند که من منکر سماع هستم فرمودند در این باره میباید به تقلید پایبند بود وسزاوار است که از پیران گذشته تقلید کنیم که قایل به سماع بوده اند اما باید دانست که افراد را باحق میشناسند ونه حق راباافراد دیگر انکه در شگفتم که سخن مارا در باب سماع بدرستی نفهمیده است ما انرا حرام نمیدانیم بلکه مانند سرودن شعر وغنا بارعایت موازین شرعی مباح میدانیم

****ای نفس به گفتار ابودرداءکه خدای از اوخشنود باد بنگر که فرموده است ((تا در تمامی وجوه قرآن درنگ نکرده ای چنانکه باید به فقه وفهم عمیق نمیرسی ))زیر این سخن دریاهای سرشار واسرار بلندی وجود دارد

***خداوند متعال به موسی ع فرمود ((از من همه چیز بخواه حتی نمکی که در خمیر میریزی ))واین مقامی است ثوبان از پیامبر اکرم علیه السلام گرفت نفس گفت حق گفتی اگر نیک در یابم همین مرابس است ووای بر کسی که بداند وهفت بار به دانسته خویش عمل نکند

***ای نفس به حال عثمان بن مظعون ان صحابی رسول که در راخدا او راشکنجه دادند وگفت به خشنودی خدا خشنودم ووقتی عثمان بن مظعون در حال مرگ بود رسول خدا ص به نزدش رفت وخود را بر او انداخت تا اورا ببوسد وحضرت فرمود ((ای عثمان خدای ترا ببخشاید در دنیا به چیزی نرسیدی وکسی هم از تو آزاری ندیده است ))واین سخن رسول خدا کنایه از حب دنیا است

****روایت شده که روزی عثمان بن مظعون وارد مسجد شد وبرده ای راه راه برتن داشت که پاره شده بود وبا پوستینی که بر ان وصله زده بود رسول خدا ناراحت شد ودلش سوخت اصحاب نیز ناراحت شدند سپس ان حضرت فرمود ((چنین نخواهد ماند چگونه است روزی فرا رسد که بامداد حله ای وشامگاه حله ای دیگر بپوشید وپیش روی شماکاسه ای بگذارند وکاسه ای را بردارند وخانه های خود را با چنان پرده هایی بیارایید که اکنون کعبه را با ان فرو پوشند ))عرض کردند ای رسول خدا دوست دارم چنان روزی فرا رسد وما به رفاه وآسایش برسیم فرمود چنین خواهد شد اما شما امروز بهتر از انان هستید ))

****پس بدانید که خداوند متعال تنگدستی وشدت را برای انسان بهتر از آسایش وفراخی دانسته است وگفتار ان بزرگوار که فرمود (0اگر پرده ها را همه بردارند بر یقین من افزوده نخواهد شد )چنین سخنی نشان از بزرگی کشف ومشاهده اوست یعنی کشف وشهود علی بن ابیطالب که خدای از او خشنود باد

***ای نفس خود را با ان سخن سلمان فارسی  بسنج که مردی از بنی عبس روایت کرده که فرمود من باسلمان بوده ام هنگامی رابه یاد اورد که خداوند گنجینه ی کسری را بر مسلمانان گشوده وبخشوده است وقتی که محمد زنده بود خزاینش را از شما باز میداشت وچنان روزگار میگذراندند که هیچ درهم ودیناری حتی یک مد خوراک نداشتند ای بنی عبس میدانی چرا ؟؟چون اگر دنیا از حیث جایگاه ومراتب در نزد خدا از ارزش بلندی برخوردار بود همه اش از ان رسول خدا میبود زیرا در نزد خدا هیچ کس بلند پایه تر ووالاتر از اونیست از این روی که ارزشمندترین نعمت های بهشتی را برای آن حضرت مقرر کرده است اما در دنیا چنین زندگی کرد ودر عین حال ان بزرگوار نیز برای نور چشمان خویش حضرت فاطمه سلام الله علیه دنیا رانمی پسنددونشان مشک آب رادر گردن میبیند واثر اسیاب کردن گندم را در دستانش میبیند ووقتی کنیزکان را آوردند حاضر نشد خادمی به او بدهد تا از این همه رنج رهایی یابد وبه جای ان به دخت خویش تسبیح وتحمید وتکبیر (اشاره به تسبیح فاطمه زهرا)می اموزاند ومیفرماید (این برایت بهتر است ))

ای نفس تو آن عارف متمکن کجا واین پیامبر که خدا دنیا را برای او وبرای دختر ووصیش نمی پسندد ؟عارف را تنها از یک راه میتوان از دیگر مردمان بازشناخت آنکه حال اورا با حالت رسول خدا باید سنجید مردم اصولا در مباحات فرو رفته اند

ای نفس به یاد می آوری آن شبی را که نزد ابی محمد عبدالعزیز بودیم همان که این رساله رابرایش مینویسم داشتیم شام میخوردیم ودر وصف دنیا سخن گفتیم که اگر به عارف روی اورد واو نیز درحالی از ان بهره مند شود که دل خویش را از وابستگی ان تهی دارد واو که خدای از او خشنود باد گفت (( سوگند به خدا که دلبستگی عارفی که دودرهم دارد از دلبستگی عارفی که یک درهم دارد بیشتر است ))

***مردی به نزد سرور ما ابی مدین آمد وبه اوگفت (0سرور من شیطان مرا می آزارد از تو میخواهم که او را از من برانی )شیخ گفت پیش از تو ابلیس آمد واز دست تو از من شکوه کرد آن مرد پرسید چه گفت شیخ گفت ابلیس به من گفت ای شیخ تو میدانی که خدا دنیا را برای من آفریده وان را در حباله من در آورده وحلقه دام من قرار داده ومرا بر ان چیره گردانیده است آنگاه فلانی آمده وبه حق من تجاوز کرده وبخشی ازان را از من گرفته ومن نیز بدنبالش افتاده ام تاحق خود را از او بگیرم ومن دانستم که فلانی به نزد تو می اید واز من شکوه میکند از او پیشی گرفتم واین داستان را به تو گفتم من حق خود را در دست او رها نخواهم کرد وتا میتوانم در برابر ان از دینش میگیرم مگر انکه اموال مرا به من باز گرداند چنان که دیگر پارسایان وراه یافتگان چنین کرده اند وازاین روی خداوند متعال فرموده ان عبادی  لیس لک علیهم سلطان اری من بر انان دلیل وحقی ندارم زیرا که انان مال مرا رها کرده اند واگر کسی به انچه از ان من است دست دراز کند این تعدی است وخدای تعای فرمود فمن اعتدی علیکم فاعتدوا بمثل مااعتدی علیکم هر کس به شما تجاوزی کرد شما هم مانند تجاوز او به او تجاوز کنید حال تو بگوی ستمکار کیست ان مرد گفت من شیخ ابومدین به ان مرد فرمود((تو دنیای شیطان را به او بده او اخرت ترا به تو باز خواهد گرداند

 

انگاه به نفس خود خطاب کردم که گوش کن باتو از کسی سخن خواهم گفت که به گواهی سید المرسلین از میان تابعان بهترین است این اویس قرنی چون شب میشد میگفت امشب شب رکوع است وان شب را تاصبح در رکوع میگذراند در شبی دیگر میگفت امشب شب سجود است وان شب راتاسحر درسجده میگذراند در شبی دیگر خوراک ولباس افزون بر نیاز خود را در راه خدا میبخشید ومیگفت ((خداوندا اگر کسی در حال گرسنگی بمیرد مرامورد بازخواست قرار نده واگر کسی برهنه بمیرد مرابازخواست نکن

ای نفس ترا به خداسوگند میدهم هرگز چنین بوده ای که یک شب را در رکوع یاسجده بگذرانی یا با بخشیدن غذا ولباسی کلامی چون اویس بگویی گفت خدا میداند که چنین نبودهام وهیچیک از انکارها راکه اوکرده است انجام نداده ام ..ولمثل هذا فلیعمل العاملون .........فلیتنافس المتنافسون

*****قال رسول الله  ان من اشراط الساعة ان یلعن آخر هذه الامة اولها  از نشانه های قیامت ان است که واپسین مردمان این امت پیشینیان خود را نفرین میکنند

ای برادر دینی ام ابی محمد بیشتر مردم برای کارهای بد وگناهان وزشتی های دیگران از خدا میترسند واز گناهان خویش باکی ندارند اما این رسم مردان دور اندیش نیست چرا که خداوند متعال میفرماید قاتلوا الذین یلونکم من الکفار با کسانی از کافران که با شما نزدیکند کارزار کنید تو باید بدانی نزدیکترین دشمن تو همان نفس توست که در تو لانه کرده است وهر خردمندی با او در پیکار است این زمان زمان بدی است لقمه حلال بسیار اندک است از چشم ها خبری از اشک نیست ودعاها را روا نمی دارند واگر مریدان پارسایی کنند وبه ضرورت خوراک خورند این امکان هست که اتفاقی بیفتد

*****یکی از کسانی که در راه خدا سلوک کرد ابوجعفر عریبی بود من درکنار اونشسته بودم ودر ان زمان شیخ نور چشم از دست داده بود که مردی با پسرش بر او وارد شد ان مرد به شیخ ابوجعفر عریبی فرمود ((سرورم پسرم از حاملان وحافظان قران است ))که ناگهان رنگ ازچهره اش پرید وفریاد زد وفرمود ((قدیم است که حادث را در خود میگیرد وقران پسرت ومارا در خود میگیرد واو وما را نگاه میدارد وحفظ میکند ))

****الم نجعل الارض مهادا والجبال اوتادا شیخ ابوجعفر فرمود مراد از مهاد جهان ازاوتاد مومنان اند انبیا هم مهاد ورسولان اوتاد هستند

****رساله قشیریه از متون عرفانی است

***قال رسول الله ص اذا احب الله العبد ابتلاه هرگاه خدا بنده ای رادوست بدارد اورا با بلا می آزماید

*****یکی دیگر از سالکان راه خدا  عبدالله بن قسوم همواره در پایان مجلس خویش دعا میکرد وایات پایانی سوره بقره((آمن الرسول ...) را نیز میخواندند وآن دعایی است که هم در پایان مجالس خویش به خواندن ان پایبند هستیم ....ومن پیامبر اکرم ص را در حرم (مکه ) به خواب دیدم که کسی صحیح بخاری را برآن حضرت میخواند وقتی فراغت یافت همین دعا راخواند ومن نیز پس از ان شادمانه همواره در پایان مجالس خویش ان ایات متضمن دعا را بیشتر میخوانم (ایه آمن الرسول .....)

****یکی از عرفا که دارای مکاشفه بود فرمود مردم مصروقتی به ان قحط سالی و وبادگرفتار امدند ونابود شدند یک روز به چشم خود دیدم که کودکان شیر خواره از گرسنگی میمیرند گفت (0پروردگارا این چه حکایتی است ))پنهان شد وندایی شنید ((ای بنده من کی ترا از نظر انداخته ام گفتم هرگز ندا امد پس اعتراض نکن این کودکان که میبینی زنا زاده اند این ها حدود مرا رعایت نمیکنند واز این طریق حدود خود را در باره ی آنان به اجرا گذاشته ام وهر کس که حدود مرا رعایت نکند سرنوشتش همین است وتو نباید در این باره اندیشه ای بد به دل راه دهی )))

****قال رسول الله من یرد الله به خیرا یفقهه فی الدین خدادر حق هر کس که نیکی بخواهد به او در دین فهم عمیق میبخشد

*****یکی از ابدال وعرفا الهی ابوعمران بود سبب دیدارم با او آن بود که شبی پس از نماز مغرب در خانه ام در اشبیلیه نشسته بودم و استادم شیخ ابی مدین هنوز زنده بود وارزوکردم که به حضورش برسم شیخ ان زمان  ان زمان در (0بجایه )زندگی میکرد که تا آنجا 45روز راه بود پس از نما زواجب دورکعت کوتاه نیز نماز سنت خواندم وقتی سلام دادم همین ابوعمران بر من وارد شد وسلام کرد ومن هم اورا در کنارم نشاندم وگفتم از کجا می آیی گفت از نزد شیخ ابی مدین از بجایه گفتم کی از نزدش آمدی گفت همین نماز مغرب را با اوگذاردم واوروبه سوی من کرد وگفت در اشبیلیه چنین ارزویی به دل محمد بن عربی افتاده است یک لحظه به نزدش برو واز جانب من به او چنین وچنان بگو وبه من گفت که به دلم افتاده بود که مشتاقم شیخ را ببینم او به من گفت شیخ به تو میگوید ((اجتماع روحانی بین من وتو رواست وثابت نیز شده است اما خداوند فراهم آمدن جسمانی انسانها را باهمدیگر از راه دور مقررنفرموده است پس دل ارام دار وعده دیدار من وتو آنگاه  باشد که در جوار رحمت او آرام گیریم)) ..به اوگفتم تو هم مگر ابی مدین را میشناسی گفت شگفتا کیست که بر زمین باشد وابومدین رانشناسد

******یکی دیگر از سالکان راه خدا ابواحمد السلاوی بود 18سال همراه شیخ ابی مدین بود بسیار در عبادت میکوشید وفراوان میگریست من یک ماه کامل در مسجد ابن جراد با اوزیستم وشبی برای نماز از خواب  برخاستم ووضو گرفتم وبه طبقه بالای مسجد رفتم ودیدم که در آنجا خوابیده ونوری از او میدرخشد وبه سوی اسمان میرودومن ایستادم تا بنگرم ونمیدانم ان نور از اسمان به سوی او آمده وبه او پیوسته بود ویا از وجود او بر امد وبه اسمان قد کشیده بود واز ان صحنه در شگفت بودم تا اینکه او نیز برخاست ووضو گرفت وبه نماز ایستاد هر گاه میگریست من اشک هایش را که بر زمین ریخته شده بود بر میداشتم وبر چهره ام میمالیدم واز ان بوی مشک به مشامم میرسید واز آن به عنوان بوی خوش استفاده میکردم ومردم هم ان را میبوییدند ومیگفتند (0این مشک بسیار گرانقدر است ان را از کجا خریده ای

*******یکی دیگر از عرفا به نام خودرا وقف کتابهای ابی حامد غزالی کرده بود شبی کتاب ابی القاسم  بن حمدین رادر رد ابی حامد غزالی خواند وکور شد

***یکی دیگر از سالکان راه خدا ابومحمد عبدالله جرجانی بود ازاوشنیدم که درباره آیه ((الذین آتیناهم الکتاب یتلونه حق تلاوته ))میگفت انا راچنان که سزاوار است نخواندند پرسیدم ((ای ابومحمد این چه حکایتی است که خود میپرسی وخود پاسخ میدهی ))لبخندی زد وگفت ((زیرا خداوند متعال آنان را به کتاب آسمانی نواخت وپیش از آن به آنان عنایت ویزه داشته است ووقتی چیزی را به کسی بدهند یاری اش هم میکنند ))این عبارت اشارتی شگرف درخود نهفته دارد که زیرش دریایی انباشته از گنجینه ها نهفته است به شرط انکه در آن درنگ واندیشه کنند.....

****اکنون ای عزیز ای ابومحمدبه تو باز میگردم ای عزیز هدف من در این رساله روشن ساختن شناخت نفسانی وربانی است تا مخاطب را به سخن پاک وکار شایسته بر انگیزد ای عزیز دارم باتوسخن میگویم اما خدا میداند که خود را مراد دارم تورا می اگاهانم اما مرادم همه فرزندان ادم است

ای عزیز باید بدانی که خداوند همه چیز غیر از انسان را با یک دست افریده است  وانسان را به هر دو دست خویش (یدین ) افرید درباره بهشت عدن باید گفت که ان رابدست راست  خود افریده است انجا دریایی کران ناپیدا است همه اسباب رابدست خویش آفریده است داستان مسببات نیز چنین است خداوند متعال به هنگام افرینش اسباب ومسببات فرمود ((الا له الخلق والامر اما درباره اسباب تنها فرمود فتبارک الله  احسن الخالقین

در افرینش ادمی هر دو ید را در حق او فراهم اورد تا بدانند که او اشرف موجودات وبرترین هدف است از این روی در پاسخ کسی که از دیده کاستی در انسان نگریسته بود انسان راستود وفرمود مامنعک ان تسجد لما خلقت بیدی .....

از همه کارهایی که انسان انجام میدهد هیچ چیز برای ابلیس کشنده تر از سجده ای نیست که در نماز انجام میدهد زیرا گناهش در سجده کردن تحقق یافت وسجده بسیار وطولانی ابلیس را اندوهگین میکند زیرا وقتی انسان سجده میکند ابلیس گناه خویش را به یاد می اورد واندوهگین میشود

***واز این روی پیامبر اکرم ص فرمود

اذا سجد ابن اد م السجدة اعتزل الشیطان یبکی هرگاه انسان سجده ای کرد شیطان گریان از انجا میرود

*****انسان به هنگام سجده کردن خویش از شیطان ایمن است اما از نفس خود ایمن نیست وهر انچه در حال سجده بر ذهن انسان میگذرد یاخدایی است ویا از جانب فرشتگان ویا به طور ویزه از نفس خود انسان شیطان در آن نقشی ندارد هرگاه از سجده بر میخیزد اندوه ابلیس بر طرف میشود وبه اغوای انسان میپردازد واسجدواقترب چنانکه میبینیم نزدیک شدن با سجده محقق میشود

**در کا رپیامبران اندیشه کن خواهی دید برایمومنان فقر را بر توانگری وساده زیستی را بر رفاه تر جیح داد ه است چنانکه وقتی اسرافیل فرود امد وان بزرگوار (حضرت رسول ص ) را مختار گذاشت وگفت خداوند ترا مختار گذاشته است ومیتوانی پیامبر وبنده ویا پیامبری پادشه باشی جبرییل وقتی این سخن را شنید به ان حضرت اشارت کرد که فروتن باشد وپیامبری وبندگی را بر گزیند وا نحضرت فرمود ((ولو قلت نبیا ملکا لسارت معی الجبال ذهبا وفضة اگر میگفتم پیامبری پادشاه کوهها مانند زر وسیم برای من روان میشدند

نتیجه خواستار شدن بندگی ان بود که درویشی وفروتنی را بپذیرد تا انجا که از شدت گرسنگی سنگ به شکم خود میبست ما نیز باید تلاش وکوشش کنیم واز دنیا واسباب دنیوی خود راپالوده بداریم وتنها به عبادت وپرستش خدا بپردازیم یکی از مصادیق اموری که عقل سلیم را به کوشش ترغیب میکند درنگ در مهم ترین نعمت هایی که خداوند متعال به انسان داده است به شرط انکه بدرستی انها رابشناسد

نخستین نعمتی که از پروردگارت دریافته ای ان است که ترا از نیستی به هستی اورد اولایذکر الانسان انا خلقناه من قبل ولم یک شیئا

دومین نعمتی که خداوند به ما داده است ما را ازجمادات قرار ندا ده است هرچند که جمادات وسنگها نیز از نگاه ما بر خلاف ان هستند که مردم میبینند چنانکه پیامبر اکرم ص فرمود ((من سنگی  رامیشناسم که به من سلام میدهد ودر احد فرمود این کوهی است که ما رادوست میدارد وما نیز اورا دوست میداریم

از نگاه ما جمادات خدا را میشناسند ودرعالم خویش به وجود او گواهی میدهند

ای عزیز خدایت سلامت بدارد با تمام توان تلاش کن که تو به اندازه شناخت وباریک بینی ات مسئول هستی پس باید که دانش ما کاملترین دانش باشد هر انسانی میباید به اندازه توان کامل خویش در کسب خشنودی خدا بکوشد وانسان باید از تباهی وبطالت بپرهیزد

دیگر انکه هر یک از انان اعم از جماد ونبات وحیوان دو گونه عبادت دارند دیگر سایه ای که از شخص من ایجاد میشود از اودونوع عبادت دیده ام که خودش را به ان مقید میداند اما از میان حیوانات هم سرمشق هایی داریم ویکی از انها اسب است که عبادتش عجیب است ونیز باز وگربه وسگ ویوز پلنگوزنبور عسل .....هرگز این توانایی را نیافته ام که بتوانم پرستش انها را چنان که خود از انها اگاه هستند وصف کنم ودر بهترین وجه تنها در برخی مواقع توانسته ام پرستش انها رادرک کنم

***هرکس به اندازه خویش ادعای خدایی میکند واز آن واژگان که فرعون بر زبان اورد نمونه های دیگری را میگوید از قبیل ((اگر به اوچنین نگفته بودم چنان میشد ))اگر من نبودم خانواده ام نابود میشدند این کمترین مرتبه ادعای خدایی است چه بسا دیده ام که مشایخ این طایفه نیز میگویند ((اگر من کمر همتی برای فلانی نمی بستم وبا او همسخن نمیشدم چه بسا نابود میشد این ها همه بیماریها وامراضی از انواع درد راز الوهیت هستند به هر یک از اینان به وزن ادعایی که کرده اند کیفر میدهند برخی برخی به ان کیفر بزرگ گرفتار میایند اما از کیفر گریزی نیست این حقیقتی است که هیچکس از اصحاب ما صوفیه ان را در نیافته اند اما تو ای دوست من ان رادریاب

لا اله الا الله از اموری است که عقل بانور الهی ان را در می یابد وباید در نظر داشت که پذیرفتن این شعار حتی اگر با برهان هم باشد مایه نیکبختی خواهد بـــــود

  

بنام مولا...
ما را در سایت بنام مولا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 24526a بازدید : 203 تاريخ : چهارشنبه 29 خرداد 1398 ساعت: 18:26