اعترافات کتابی است که مارکوس اورلیوس اوگوستینوس، مشهور به آگوستین قدیس متفکر و فیلسوف اهل کارتاژ در شمال آفریقا آن را در سال ۴۰۰ میلادی به زبان لاتین نوشته است. این کتاب شامل ۱۳ قسمت مجزا بوده و مجموعهای از شرح احوال و افکار و اعتراف به گناههای نویسنده را در بر میگیرد.
باآنکه وی کتاب اعترافات را در زمانی که یک اسقف عالیمقام بوده نوشته است، شدت پشیمانی او و اعتراف و طلب بخشایش حتی از گناهان کوچک حیرتآور است. اعترافات که از دوران نوجوانی به صورت خودزندگینامه شروع شده و با اعتراف به دوری از عشق به پروردگار علیه نفس و هواهای نفسانی اقامه دعوا مینماید. او عشق الهی را با تاروپود مطالب فلسفی و کلامی درمیآمیزد و بزرگترین گناه را دوری از عشق پروردگار و عدم درک توحید میداند. مناجات او در این کتاب، پرسوزوگداز و از زبان عاشقی دردمند است.
تو خدای من، حیات من و سرور قدسی منی، اما آیا در وصف تو به همین میتوان بسنده کرد؟ آیا هیچکس توان آن را دارد که به حد کفایت تو را وصف کند؟ بدا بحال کسانی که در مورد تو سکوت میکنند زیرا حتی آنانکه در فصاحت و بلاغت از همه گوی سبقت را ربودهاند، قادر نیستند در وصف تو لفظ و تعبیری بیابند.
من چرا تا این حد برای تو مهم هستم، که امر فرمودهای تا عاشقت باشم؟ و اگر در این عشق کامروا نگردم به خشم میآیی و مرا به رنجی عظیم انذار میدهی، آیا عدم عشق به تو، خود بقدر کافی دردآور نیست؟.
کتاب درباره شهر خدا در برابر مشرکان که اغلب شهر خدا نامیده می شود ، کتابی از فلسفه ی مسیحی است که در اوایل قرن پنجم میلادی توسط سنت آگوستین به زبان لاتین نوشته شده است. این کتاب در پاسخ به این ادعا بود که مسیحیت موجبات انحطاط روم را فراهم آورده است و یکی از مهمترین آثار آگوستین قلمداد می شود که در کنار اعترافات ، انسیریدیون ، آموزه های مسیحی و تثلیث قرار دارد. بعنوان اثری از یکی از تأثیرگذارترین پدران کلیسا ، شهر خدا سنگ بنای اندیشه غربی است ، و در مورد بسیاری از سوالات عمیق الهیات ، مانند رنج صالحان ، وجود شر ، تعارض بین اراده آزاد و علم و علم عالمانه و گناه اصلی پاسخ هایی مطرح می کند. این کتاب تاریخ بشر را به عنوان تعارضی بین آنچه آگوستین آن را شهر زمینی می نامد (که معمولا به طور عامیانه به آن شهر انسان می گویند ، اما هرگز توسط آگوستین گفته نمی شود) و شهر خدا ارائه می دهد، تعارضی که مقدر است که به پیروزی به نفع دومی خاتمه یابد. شهر خدا از افرادی تشکیل شده است که از لذت زمینی خودداری می کنند و خود را وقف حقایق ابدی خدا می کنند . از سوی دیگر ، زمین خاکی یا شهر زمینی متشکل از افرادی است که خود را در مراقبت ها و لذت های دنیای کنونی غرق کرده اند.
تز آگوستین تاریخ جهان را به عنوان جنگ جهانی بین خدا و شیطان به تصویر می کشد. این جنگ متافیزیکی توسط زمان محدود نمی شود بلکه فقط توسط جغرافیا در زمین محدود می شود
آگوستین معروف به آگوستین قدیس زاده ی 13 نوامبر 354 و درگذشته ی 28 اوت 430 ، از تأثیرگذارترین فیلسوفان و اندیشمندان مسیحیت در دوران باستان و اوایل قرون وسطی محسوب میگردد. او از شکل دهندگان سنت مسیحی غربی (کاتولیک و پروتستان) به حساب میآید. وی از قوم بربر در شمال آفریقا بود و در شهر تاگاسته یا سوق اهراس در ایالت رومی نومیدیه واقع در الجزایر کنونی متولد گردید. او از یک مادر مسیحی و پدر مشرک به دنیا آمد. در طفولیت و جوانی در آموزشگاهی به تحصیل پرداخت که دروسش سنگین و معلمانش فوقالعاده سختگیر بودند. او مدتی در کارتاژ زندگی کرد و در این شهر بود که غرق در لذات دنیوی گردید و قسمت اعظم اوقات خود را صرف لهو و لعب میکرد. بعد به رم رفت و چندی در این شهر به تدریس پرداخت. از رم به میلان مسافرت کرد و در این شهر بود که رسماً مسیحی شد و سرانجام در سلک کشیشان درآمد. آگوستین در آغاز جوانی نه علاقهای به دین داشت و نه فلسفه، و تمام اوقات خود را صرف مطالعه آثار ادبی مینمود، ولی پس از مطالعه آثار سیسرون به شدت به فلسفه علاقهمند گردید.
قلب انسان به بزرگی عشقی است که در آن نهفته است.
کمال تام ما در حرکت رو به رشد و بدون وقفه است.
ما چیزی غیر از اراده نیستیم.
محبت من قدر و قیمت من است.
.آه پدر ، من می جویم و نمی یابم؛ خدای من، یاری ام کن، هدایتم نما، چه کسی جرئت می کند برخلاف آنچه در کودکی آموخته ایم که زمان حال وجود دارد و آن دو زمان دیگر نیست بگوید: زمان ِ سه تکه شده، از هم جدا نیست! آیا ممکن است هر سه تکه در لحظه ای وجود داشته باشد؟ آن گاه که زمان حال از مکانی مرموز خارج می شود و آینده حال می شودو یا گذشته در جایی اسرارآمیز کنار می رود و حال، گذشته می شود؟ آیا آنانی که آینده را پیشگویی می کنند، جایی آن را دیده اند؟ آینده اگر هنوز وجود ندارد، دیدنش ناممکن است؛ و آنان که گذشته را روایت می کنند، مهمل می بافند؛ مگر آنکه قادر باشند به دیده ی ذهن، حوادث را پیش بینی کنند. اگر این گذشته به هیچ روی وجود خارجی نداشت، دیدن آن بکلی ناممکن بود. در نتیجه، آینده و گذشته به نسبت مساوی وجود دارد.
.اینک آنچه که به روشنی یقین بر من ظاهر می شود، این است که نه اینده و نه گذشته هیچ کدام موجود نیستند. این که سه زمان ِ گذشته، حال و آینده را بر می شماریم، بهره گیری از اسامی خاص نیست. شاید صحیحتر است بگوییم: "سه زمان وجود دارد: حضور گذشته، حضور حال و حضور آینده"، زیرا که این سه زمان در ذهن ما وجود دارند و من در جاهای دیگر آنها را نمی یابم. حضور گذشته همان "حافظه" است؛ حضور حال، همان "شهود ِ بی واسطه" و حضور آینده، همان "انتظار". اگر رخصت چنین توضیحی را داشته باشم، می بینم و اقرار می کنم که سه زمان هست، آری، سه زمان وجود دارد. بگذار بر این قول که "سه زمان: گذشته، حال، و آینده وجود دارد" مانند آنچه به غلط باب گردیده است، پافشاری کنند. بگذار تا بگویند. من نه نگران این گفته هایم و نه خلاف آن را ادعا می کنم؛ و نه این برداشت را سرزنش و تقبیح می کنم. باشد که لااقل خود بدانند که چه می گویندو از این گفته بدانجا نروند که بپندارند آینده، اینک وجود دارد و گذشته هنوز هست. زبانی که ساخت عبارات و اسامی اش خاص باشد، زبان نادری است: اغلب اوقات سخن گفتن ما فاقد معنایی خاص است؛ لیک همگان منظور گفته ی ما را در می یابند.
بنام مولا...برچسب : نویسنده : 24526a بازدید : 110