غنچه با دل گرفته گفت:
«زندگی،
لب ز خنده بستن است
گوشه ای درون خود نشستن است.»
گل به خنده گفت:
«زندگی شکفتن است
با زبان سبز، راز گفتن است.»*
گفت و گوی غنچه و گل از درون باغچه
باز هم به گوش می رسد...
تو چه فکر می کنی؟
راستی کدام یک درست گفته اند؟
من که فکر می کنم
گل به راز زندگی اشاره کرده است
هر چه باشد او گل است
گل یکی دو پیرهن
بیش تر ز غنچه پاره کرده است
تلنگر
از اشتباهات بیپایه مردم یکی این است که خیال میکنند هر کس دارای خصوصیاتی است تغییرناپذیر؛ یکی بد است و دیگری خوب، این هشیار است و آن احمق؛ این فعال است و آن تنبل.
حال آن که اینجور نیست. آدمها مثل رودخانهاند، اگر چه همه یکشکل و یکجورند ولی رودخانه را که دیدهاید، همچنانکه پیش می رود، گاهی آهسته حرکت میکند، گاهی تند، گاه که به کوهسار میرسد باریک میشود، گاهی که به دشت میرسد پهن می شود و وسعت پیدا میکند؛ در جایی آبش سرد است و چند فرسنگ آن طرفتر آبش گرم میشود. یک زمان آرام است و یک زمان طغیان میکند.
"هر انسانی در خود عناصر خوب و بد را دارد، گاهی روی خوبش را نشان میدهد
و گاهی روی بدش را...!"
لئو تولستوی
اول از همه برایت آرزومندم که عاشق شوی،
و اگر هستی، کسی هم به تو عشق بورزد،
و اگر اینگونه نیست، تنهایی ات کوتاه باشد،
و پس از تنهایی ات، نفرت از کسی نیابی .
آرزومندم که اینگونه پیش نیاید، اما اگر پیش آمد،
بدانی چگونه به دور از ناامیدی زندگی کنی .
برایت همچنان آرزو دارم
دوستانی داشته باشی،
از جمله دوستان بد و ناپایدار،
برخی نادوست، و برخی دوستدار
که دست کم ، یکی در میانشان
بیتردید مورد اعتمادت باشد.
و چون زندگی بدین گونه است،
برایت آرزومندم که دشمن نیز داشته باشی،
نه کم و نه زیاد، درست به اندازه،
تا گاهی باورهایت را مورد پرسش قرار دهد،
که دست کم یکی از آنها اعتراضش به حق باشد،
تا که زیاده به خودت غره نشوی.
و نیز آرزومندم مفیدِ فایده باشی
نه خیلی غیرضروری،
تا در لحظات سخت،
وقتی دیگر چیزی باقی نمانده است
همین مفید بودن کافی باشد تا تو را سرِ پا نگهدارد.
همچنین، برایت آرزومندم
صبور باشی
نه با کسانی که اشتباهات کوچک میکنند
چون این کارِ سادهای است،
بلکه با کسانی که اشتباهات بزرگ و جبران ناپذیر میکنند
و با کاربردِ درست صبوریات برای دیگران
نمونه شوی.
و امیدوام اگر جوان هستی
خیلی به تعجیل، رسیده نشوی
و اگر رسیدهای، به جواننمایی اصرار نورزی
و اگر پیری، تسلیم ناامیدی نشوی
چرا که هر سنی خوشی و ناخوشی خودش را دارد
و لازم است بگذاریم در ما جریان یابند.
امیدوارم سگی را نوازش کنی
به پرندهای دانه بدهی، و به آواز یک سَهره گوش کنی
وقتی که آوای سحرگاهیش را سر می دهد.
چرا که به این طریق احساس زیبایی خواهی یافت، به رایگان.
امیدوارم که دانهای هم بر خاک بفشانی
هرچند خُرد بوده باشد
و با روییدنش همراه شوی
تا دریابی چقدر زندگی در یک درخت وجود دارد.
بعلاوه آرزومندم پول داشته باشی
زیرا در عمل به آن نیازمندی
و برای اینکه سالی یک بار
پولت را جلو رویت بگذاری و بگویی: «این مالِ من است »
فقط برای اینکه روشن کنی کدامتان اربابِ
دیگری است!
و در پایان،
اگر مردباشی، آرزومندم زن خوبی داشته باشی
و اگر زنی، شوهر خوبی داشته باشی
که اگر فردا خسته باشید، یا پسفردا شادمان
باز هم از عشق ... حرف برانید تا از نوبیاغازید.
اگر همهی اینها که گفتم
فراهم شد
دیگر چیزی ندارم... برایت آرزو کنم.
ویکتورهوگو
سرانجام به حکمت
همه ی اتفاقات زندگی
پی خواهید برد.
پس فعلا به سردرگمی هایتان بخندید،
از میان اشکها، لبخند بزنید،
و همواره به خودتان
یادآوری کنید
که پشت هر حادثه ای
دلیلی نهفته است
اگر ندانیم که می میریم طعم زنده بودن را نمی توانیم بچشیم و بدون دریافت شگفتی شگرف زندگی، تصور مرگ نیز ناممکن است.
روزی که پزشک به مادربزرگش خبر داد که بیماری اش لاعلاج است چیزی بدین مضمون بر زبان آورد:
« تا این لحظه نفهمیده بودم، زندگی چه زیباست»
تاثر آور نیست که آدم باید بیمار شود تا بفهمد زنده بودن چه نعمتی است؟
چگونه یاد مرگ باشیم؟
از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نقل شد که فرمود: “إن هذه القلوب تصدأ کما یصدأ الحدید” این دل ها زنگ می زند مثل آهن که زنگ می زند دل هم زنگ می زند. پرسیدند یا رسول … این زنگ ها را چطور می شود پاک کرد؟ پاک کننده این زنگار قلب چیست؟ فرمود:” ذکرالموت و قراءة القرآن “دو چیز قلب را صاف می کند، قلب را با صفا می کند: یکی یاد مرگ و دیگری هم قرآن خواندن است.
چگونه یاد مرگ باشیم؟
همان طور که قرآن خواندن دل انسان را پاک می کند، شاد می کند، فضای قلب را نورانی می کند، یاد مرگ هم فضای قلب را نورانی می کند.
درحال حاضر قران یک مذکر است قران در حال حاظر جایگزین یک پیامبر است قران الان سخنگوی خداوند بر خلق است لذا باید خوب گوش بدهیم که خداوند درباره این کتاب چه میگوید واین کتاب چگونه ما را نصیحت میکند هرکس طالب پندر واندرز است قران کتاب پندر واندرز است که سعادت مارا تضمین میکند وخداوند در انتخاب بین دنیا وآخرت ما را ترغیب میکند که آخرت را انتخاب کنییم این انتخاب خداوند برای ما است حال اختیار با ما است
لَقَدْ أَنزَلْنَا إِلَيْكُمْ كِتَابًا فِيهِ ذِكْرُكُمْ ۖ أَفَلَا تَعْقِلُونَ وَهَٰذَا كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ مُبَارَكٌ فَاتَّبِعُوهُ فَذَكِّرْ إِن نَّفَعَتِ الذِّكْرَىٰ سَيَذَّكَّرُ مَن يَخْشَىٰ فَذَكِّرْ بِالْقُرْآنِ مَن يَخَافُ وَعِيدِ
فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَكِّرٌ إِنَّ إِلَيْنَا إِيَابَهُمْ ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنَا حِسَابَهُم .....قُلْ أَطِيعُوا اللَّه وَإِن تُطِيعُوهُ تَهْتَدُوا ۚ
وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا لَعِبٌ وَلَهْوٌ ۖ وَلَلدَّارُ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِّلَّذِينَ يَتَّقُونَ ۗ أَفَلَا تَعْقِلُونَ بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ وَأَبْقَىٰ إِنَّ هَٰذَا لَفِي الصُّحُفِ الْأُولَىٰ صُحُفِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَىٰ الَّذِينَ يَسْتَحِبُّونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا عَلَى الْآخِرَةِ أُولَٰئِكَ فِي ضَلَالٍ بَعِيدٍ (همانان که زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح میدهند . آنانند که در گمراهی دور و درازی هستند.) قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُم بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا..وَمَا هَٰذِهِ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا لَهْوٌ وَلَعِبٌ ۚ وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوَانُ ۚ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ
يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ ۖ فَلَا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا ۖ وَلَا يَغُرَّنَّكُم بِاللَّهِ الْغَرُورُ
محی الدین عربی چه زیبا شعری در باره حب دنیا را وغرور دنیا را به رشته تحریر در اورده است
أَلَا إِلَى اللَّهِ تَصِيرُ الْأُمُورُ
فَلا تَغُرَنَکَ دارَ الغُرُور
بنام مولا...برچسب : نویسنده : 24526a بازدید : 103